زندان زیبایی
بازهم آرامشم آتش گرفت بازهم انديشه ام خوابش گرفت
بازهم بند هوسهايم گسست ظرف روحم باز افتاد و شکست
لذت اين زندگاني ابتر است آتشي در زير اين خاکستر است
کاش مي شد سينه را آزاد کرد خانه دل را ز عشق آباد کرد
کاش مي شد از علايق کنده شد لحظه هايي هم خدا را بنده شد
اي علايق لحظه اي فرصت دهيد اندکي هم عقل را رخصت دهيد
فرصتي تا خويش را پيدا کنم ارزشي پيدا بر اين اعضا کنم
نطفه اي تا صورتي آراسته! پيکري با قامتي برخاسته!
آخرش هم استخواني خشک و پوک لاشه اي گنديده و پوستي چروک!
من کجايم؟ من کدامم؟ من که ام؟ صورتم يا نطفه ام يا لاشه ام؟
اي خدا اين قلب من مجروح توست! آخر اين دل تکه اي از روح توست
نازنين!اي لذت و آرامشم وه چه دردي در فراقت مي کشم!
احسن التقويم تو سرمايه است من کجايم لايق اين آيه است؟
من درِ انديشه را گم کرده ام واي بر من! ريشه را گم کرده ام!
اي خدا اين صورت و اين موي من اين سر و چشم و تن و ابروي من
جمله مخلوق يد فرمان توست من که باشم؟ اين همه قربان توست!
يارب از زيباييت شرمنده ام! هرچه باشد من هم آخر بنده ام
بايد اين بيگانه را رسوا کنم بايد امشب با خودم دعوا کنم:
ضامن فرداي تو وجدان توست صورت زيبا فقط زندان توست
عشق اگر خواهي، قفس بايد شکست هرچه زيبايش کني، مشکل تر است
نسخه قابل چاپ | ورود نوشته شده توسط مهشید ديانت خواه در 1393/05/05 ساعت 12:10:00 ب.ظ . دنبال کردن نظرات این نوشته از طریق RSS 2.0. |
1393/05/05 @ 02:48:11 ب.ظ
مدرسه علميه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله عليها آمل [عضو]
عید فطر ، روز چیدن میوه های شاداب استجابت مبارک باد !
التماس دعا………
مدرسه علمیه حضرت فاطمه الزهراء سلام الله علیها شهرستان آمل