جانسوز تر از پهلوی شکسته

  • خیلی سخت است که ببینی ناخدای کشتی در خانه نشسته و مسافری بی خبر از ساحل نجات، سکان حرکت را به دست گرفته و با تلاطم دریا بازی می کند.
  • خیلی سخت است که دزدان دریایی را در پشت نقابهای فریبنده شان بشناسی و ساکت بمانی
  • و خیلی سخت است که مردم زمانه خورشید را به پشت ابر بفرستند و ستاره ای کم نور را برای روشن کردن مسیر حرکتشان انتخاب کنند

گم کردن خورشید دردی بود که می توانست همه بشریت را در سرتاسر جهان برای قرنها عذاب کند

و این همان دردی بود که بنیان بیت الاحزان تو را بنا می کرد!

آری درد تو وسعتی به اندازه همه تاریخ و جغرافیا و همه بشریت داشت!

و امروز

خیلی سخت است که ببینم

  • درد تو را در محدوده بازو و پهلو و کودک پژمرده ات توصیف کنند
  • مصیبت تو را تنها سیلی خوردن و از دست دادن فدک و حق حکومت همسرت بدانند
  • و همه آرزویشان برای بازگشت خورشید پشت ابرت، ساختن بارگاه برای مزار پنهان تو باشد!

و این دردها بسیار جانسوز تر از خاطره پهلوی شکسته توست!

@ensane_armani

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است
نظر دهید

آدرس پست الکترونیک شما در این سایت آشکار نخواهد شد.

URL شما نمایش داده خواهد شد.
بدعالی
This is a captcha-picture. It is used to prevent mass-access by robots.