موضوع: "معرفی صحیح دین"

دین برنامه زندگی است یا برنامه مرگ؟

یادم می آید در دوران دبستان شعری درباره قرآن داشتیم که می گفت:

قرآن که کتاب آسمانی ماست                        برنامه زندگانی ماست

وقتی هم دین را در کتابها برایمان تعریف می کردند، آن را نوعی برنامه زندگی برای سعادت دنیا و آخرت بشر تعریف می کردند.

اما امروز دین ما در دنیای ما چه تأثیری دارد؟ چقدر از دین برای سعادت دنیایمان استفاده کرده ایم.

اکثر توصیه های معلمان دینی و مبلغان ما هم یا دعوت به بهشت است یا رهایی از جهنم یا امید ثواب! (یعنی همه برای بعد از مرگ!)

پس سهم دنیا چه می شود؟ قسمت «برنامه زندگی»اش کجاست؟

یک ادعا:

دین ما طوری برنامه ریزی شده است که اگر (بنابر فرض محال) زندگی در همین دنیا خلاصه شود و آخرت و بهشت و جهنمی وجود نداشته باشد، عمل کننده به دین و انسان دین دار، خوشبخت ترین و سعادتمند ترین و لذت بخش ترین زندگی را خواهد داشت!

پذیرفتن این ادعا از روی تعبد کار آسانی است.

اما باور قلبی و پذیرفتن عقلی اش چندان هم ساده نیست!

برای اینکه دین برای امثال ما خلاصه شده در چند کلمه خاص که به دلیل شدت استعمال برای خود ما هم خسته کننده شده، ‌چه رسد که مستمعین و جوانان و نوجوانان

اگر به ما بگویند با شنیدن واژه «دین» و بدون فکر کردن، چند کلمه را که به ذهنتان خطور می کند، بنویسید، چه می نویسیم: نماز، حجاب و . . .

اما اگر از قالب این چند کلمه خاص بیرون بیاییم، و به مغز و حقیقت دین توجه کنیم، درمی یابیم که اغلب دستورات دین تأثیری شگفت انگیز در زندگی دنیای ما می گذارد و این نوشتار سعی دارد تا در آینده نزدیک برخی از آنها را در حد بضاعت و بر مبنای تجربه نویسنده بیان کند.

علت سقوط مسلمانان

علت سقوط مسلمانان

♦️اکتفا به عمل به ظواهر دین و غفلت از روح آن و تفرقه بین احکام فقهى و معارف اخلاقى، ابطال مصالح شریعت است.

♦️صرف عمل به احکام فقهى و جمود به خرج دادن بر ظواهر دین کافى نیست، براى اینکه احکام فقهى دین مانند اسکلت ساختمان است، اسکلتى که به هیچ وجه زندگى در آن قابل تحمل نیست و احکام اخلاقى به منزله سفید کارى و سیم کشى و دکوربندى آن ساختمان است.

♦️احکام فقهى راجع به عبادت و دعا و ذکر، اسکلتى است که مجرد آن انسان را به فرض دین که همان سعادت بشریت است نمى رساند، ولى وقتى این جسد توأم با روح و معناى عبادت شد که همان ورزیدگى و تزلزل ناپذیرى روح است، آن وقت قوانینى خواهد شد که بشریت بى نیاز از آن نخواهد بود و هیچ قانونى جایگزین آن نمى شود.

♦️پس اکتفا نمودن بر عمل به ظواهر دین و رعایت نکردن روح آن، باطل کردن مصالح تشریع و از بین بردن غرض دین است، چون اسلام همانطور که مکرر گفته ایم دین عمل است، نه دین حرف و شریعت، کوشش است نه فرض.

♦️مسلمانان به این درجه از انحطاط و سقوط اخلاقى و فرهنگى نرسیدند مگر به خاطر همین که به انجام تشریفات ظاهرى اکتفا نموده و از روح دین و باطن امر آن بى خبر ماندند.

ترجمه تفسیر المیزان، جلد ۲ ، صفحه ۳۵۳

@ensane_armani

سرزنش روحانیون!

سرزنش روحانیون!

 ⚽️وقتی یک تیم ورزشی در مسابقات، دچار باخت می شود و امتیاز قهرمانی را از دست می دهد، اغلب نوک پیکان حمله به سمت مربی نشانه می رود و چه بسا منجر به برکناری او خواهد شد.

?جالب اینجاست که قرآن کریم نیز پس از آنکه گروهی از اهل کتاب را به خاطر گناه و حرامخواری سرزنش می کند، سریع نوک پیکان حمله را طرف علمای دینی می گیرد و می پرسد:

?«چرا الهيون و دانشمندان، آنان را از گفتار گناه و حرامخوارگي‏شان باز نمى دارند؟ »
(مائده۶۳‍)

♦️به نظر می رسد خطاب قرآن بیش از آنکه یک سؤال برای پاسخ گرفتن باشد، یک هشدار و بیدارباش است برای آنان که مسؤولیت تربیت و هدایت جامعه را بر عهده داشته اند اما در این امر کوتاهی کرده اند!

◾️شاید آنها هم امر و نهیشان را به آداب و مناسک و ظواهر منحصر کرده بودند و اصول اولیه را فراموش کردند!

◾️شاید آنان نیز تنها به پوشش و ظواهر مردمان حساس بودند و در مقابل اختلاسهای کلان و تعرض به بیت المال و بانکهای ربوی ساکت می بودند!

◾️و شاید قبح دروغگویی و غیبت و تهمت در سخنرانان و رسانه های آنها هم شکسته شده بود!

◾️و شاید تضاد قول و عمل روحانیون باعث شده بود که مردم اعتمادشان را به آنها از دست بدهند و موعظه های آنها تأثیر نداشته باشد!

و شاید …..

⚫️آری شیطان سوگند خورده که انسانها را گمراه کند و مانع رشد و کمال انسانها شود و یکی از بهترین ابزارهای او تبدیل جزئیات و فروع به اصول اولیه دین است که همه انرژی ها در آنجا صرف شود و در پایان جامعه نه تنها رشد نکند بلکه روز به روز به سیر قهقرایی خود نزدیک تر شود!

۱۴۰۱/۲/۹

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

ماده اصلی امتحان

ماده اصلی امتحان

 ✍️فرض کنید قرار است همه دانشجویان در یک کلاس مجازی شرکت کنند و در پایان از یک جزوه ۲۰۰صفحه ای که به طور مجازی در اختیار آنها قرار گرفته، امتحان بدهند.

?برخی دانشجویان آن را در گوشی تلفن خود ذخیره می کنند و آن را در یک ابعاد کوچک می خوانند.

?بعضی ترجیح می دهند آن را به حافظه کامپیوتر منتقل کنند تا صفحه مقابل آنان ابعاد بزرگتری داشته باشد .

?و در نهایت گروهی ترجیح می دهند آن را به صورت یک کتاب کاغذی صحافی شده درآورند.

♦️اما بدیهی است که این قالبهای متفاوت نه موجب برتری دانشجویان نسبت به یکدیگر است و نه مانعی برای خواندن و فهمیدن و درک مطلب.

?و این داستان ادیان متفاوت و شریعتهای گوناگون ملتهاست:

♦️وقتی به سیر تاریخ بشر نگاه می کنیم آیین ها و ادیان بسیار متنوعی می بینیم که هریک پیروان خود را دارد و هرکدام تلاش می کنند تا با بهره گیری از باورهای خود به اهداف مورد نظرشان دست یابند؛

⁉️ولی آیا بهتر نبود خدا همه را در یک امت و با یک دین و آیین قرار می داد تا آسانتر بتواند آنها را مورد ارزیابی قرار دهد؟

?خداوند در قرآن بیان فرموده که خود این تفاوتها هم جزء موضوع امتحان است؛

?آزمون ظریفی که برخی از وجود آن غفلت کرده و قالب دین و امت را سبب برتری و یا رستگاری خود تصور می کنند و از تلاش برای مفاهیم کتاب اصلی باز می مانند.

?درست مانند این است که کسی تصور کند همین که یک کتاب صحافی شده تمام رنگی با کاغذهای گلاسه در دست دارد، باید عالم تر باشد و نمره بالاتری بگیرد!

⁉️اما حقیقتاً محتوای اصلی کتاب و موضوع اولیه آزمون چیست؟

?ماده اصلی امتحان همان است که خداوند همه انسانها را به سبقت و پیشی گرفتن در آنها توصیه کرده و آن لفظ آشنای «خیرات» است!

?موضوعی که هر انسانی در هر زمان و هر مکان و هر موقعیت با به کار گیری عقل و بر اساس فطرت الهی خود آن را می فهمد و می تواند بر اساس آن عمل کند و ادیان و قالبهای مختلف تنها راه شناخت و تشخیص این مفاهیم را آسانتر می کنند!

پس مراقب باشیم قالبهای متنوع دین و شریعت ما را از محتوای اصلی کتاب غافل نکند!

۱۴۰۱/۲/۶
#آنچه_من_فهمیدم
@ensane_armani

خدای جوشن کبیر!

خدای جوشن کبیر!

✍️دعای جوشن کبیر را که می خوانیم هزاران اسم از اسامی خداوند را مقابلمان ظاهر می کند که همه زیبا و دلنواز است؛

?اما حقیقتاً خواندن این دعا و این اسماء زیبا چه فایده ای برایمان دارد؟

♦️اگر به فلسفه آفرینش انسان یعنی (رسیدن به خلیفه اللهی) بنگریم، خواهیم دید که خداوند در شب تعیین سرنوشت لیستی از اسماء خودش را در جلو چشممان گذاشته تا ببینیم و بخواهیم و زندگیمان را طوری رقم بزنیم که این اسماء و صفات در وجود ما هم در حد ظرفیتمان تجلی پیدا کند.

◾️اما افسوس که بسیاری از سخنرانان و مداحان از آن به عنوان تقابل میان خدا و انسان استفاده می کنند!

▪️گویی خداوند نعمتهای فراوانی به انسان داده و در مقابل(؟!) از او انتظار دارد که فرمانهایش را گردن نهد و او را پرستش کند؛

▪️انگار نعمت دادن خدا به انسان، معامله ای بوده که تنها در مقابل اطاعت و فرمانبرداری انسان فایده داشته و نافرمانی انسان آن را به یک معامله ای به سود انسان و به زیان خداوند تبدیل کرده است!

▪️گویی خداوند از انسان انتظار فرمانبرداری داشته و اکنون که با عصیان او مواجه شده به خاطر این بی احترامی از دست انسان عصبانی است و قصد انتقام دارد!

▪️ انسان هم باید مثل یک موجود ترسوی ذلیل که با یک هیولای زورمند خشمگین مواجه شده، عجز و لابه و التماس کند تا از شر آسیبهای احتمالی او در امان بماند!

?آیا خدایی که جوشن کبیر معرفی می کند، اینگونه است؟

❤️یا خداوندی مهربان و بی نیاز است که نعمتهای او از سر فضل و بخشندگی است نه نیازی به کسی دارد و نه توقعی بابت بخشندگی اش؛

?نه فرمانبرداری انسان فایده ای برای خدا دارد و نه نافرمانی اش زیانی به او می رساند.

?همه اعمال و فرمانبرداری انسانها تنها به سود خود آنان و در جهت رشد و کمال آنهاست و خطاهای آنها تنها مانع رشد خود آنها خواهد شد!

?یادمان باشد شب قدر شب، شب عشق ورزی و الگوگیری و یادگیری ما از بزرگترین معلم آفرینش است که ما هم بتوانیم صفات خدایی پیدا کنیم!

۱۴۰۱/۲/۵

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

کدام ولایت؟

کدام ولایت؟

✍️گذشتگان می گفتند مردم عقلشان به چِشمشان است؛ اما خداوند پیامبرانی ارسال کرد، که گنجینه های عقول مردم را برانگیزانند و آنها را به فکر و تحلیل و پرسش دعوت کنند.

?اما مشخص نیست چرا امروز بعد از قرنها رشد و پیشرفت بشر، گروهی همچنان اصرار دارند که عقل مردم به چَشمشان باشد!

?آدمهایی را عاقل و فهمیده می دانند که تنها بشنوند، هیچ نپرسند و چَشم بگویند و اطاعت کنند و البته نامش را ولایت پذیری و ولایتمداری می گذارند!

◾️اما کدام ولایت؟
▪️همان ولایتی که با جانشینی علی آغاز شد؟
▪️همان علی که ۲۵ سال در خانه نشست تا مردم بخواهندش و انتخابش کنند؟
▪️همان علی که مردم را به سؤال و پرسش دعوت می کرد؟
▪️همان علی که اموال بیت المال را به طور مساوی میان مردم تقسیم می کرد؟
▪️یا همان علی که جهاد و تجهیزات جنگی اش هم وابسته به حضور مردم بود؟

♦️جالب اینجاست که خودش به مالک اشتر سفارش می کند:
?فرياد مزن كه من برشما گمارده ام، فرمان مى دهم بايد اطاعت شوم كه اين وضع موجب فساد دل و كاهش و ضعف دين و باعث نزديك شدن زوال قدرت است.

و تأکید می کند:
?«همانا ستون دين و جمعيّت مسلمانان و مهياشدگان براى جنگ با دشمن، توده مردمند، پس بايد توجه و ميل تو به آنـان باشد».

?اما در این میان گروه اندکی هم وجود دارند که:
«ياريشان كمتر، در اجراى عدالت ناراضى تر، در خواسته هايشان پافشارتر، در بخشش ها كم سپاس تر و به هنگام منع خواسته ها دير عذر پذيرتر و در برابر مشكلات كم استقامت تر مى باشند».

♦️شاید آنها هستند که توقع دارند عقل مردم به چَشمشان باشد و آن را ولایت پذیری می دانند!?

۱۴۰۱/۲/۲

#آنچه_من_فهمیدم
@ensane_armani

نقشه معاویه و اجرای ابن ملجم

نقشه معاویه و اجرای ابن ملجم

✍️بزرگی می گفت علی به خاطر شدت عدالتش کشته شد!

?از داستان عدالت زیاد شنیده ایم؛

?اما وقتی به ماجرای شهادتش می رسیم، نه دست طلحه و زبیر را می بینیم که از پست و مقام حکومتی جامانده بودند و نه دست حیله گر معاویه و عمروعاص را که حکومت عدل علی موی دماغشان شده بود!

?بلکه تنها دست جاهل متحجری را می بینیم که علی را به خاطر کفرش ضربت می زند و این کار را در شب قدر انجام می دهد تا ثواب عملش دوچندان شود!

⚖️واقعاً عدالت علی کجا مزاحم ابن ملجم بود؟

◾️گذری به تاریخ ۵ ساله حکومت امیرالمؤمنین سرنخهایی به دستمان می دهد که گویی این شهادت، ریسمانی است که در نهایت به عدالت علی ختم می شود:

?معاویه حاضر به کناره گیری از حکومت شام نشد و جنگ به پا کرد.

? در انتهای نبرد ناگهان سپاهیان معاویه توبه کردند تا قرآن میان آنها داوری کند!

?و در نهایت این داوری قرآنی به دست ابوموسی اشعری، به حکومت مجدد معاویه بر شام منجر شد!

?این بار نوبت سپاهیان علی بود که توبه کنند و به علی نسبت کفر دهند و در نهایت هم او را به جرم توبه نکردن به شهادت برسانند!

?اما حقیقتاً دلیل این ترفند بسیار پیچیده شیطان چیست؟

♦️هرچند عدالت علی در زمان حکومتش خار چشم شیطان بود، اما حذف علی در بحبوحه توزیع عادلانه بیت المال و خدمات عظیمش، عطش عدالت را در میان مردم شعله ور تر می کرد و قاتل علی به عنوان قاتل عدالت مغضوب همه مردم می گشت!

♦️اما وقتی شمشیر معاویه به مکر تبدیل شود و به دست افرادی مثل ابو موسی و ابن ملجم بیفتد، همگان باور می کنند که یک مرد کافر بی نماز در شب قدر به دست یکی از عابدان و زاهدان نهروان کشته شد!

♦️و باور می کنند که انگار عاقبت همه عدالت طلبان چنین است❗️

♦️آری وقتی شمشیر دشمنان عدالت به دست تکفیر کنندگان بیفتد نه تنها مصداق عدالت را خواهد کشت بلکه تا سالها عطش عدالت را نیز خاموش خواهد کرد❗️

تاریخ ثابت کرده که اغلب، نقشه های معاویه را امثال ابو موسی و ابن ملجم اجرا می کنند❗️
۱۴۰۱/۲/۱

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

مقابله با دروغگویان

مقابله با دروغگویان

✍️وقتی یک کتاب را برای کسب اطلاعات بیشتر می خوانی، سعی می کنی مطالب را بفهمی و یاد بگیری.

?اما وقتی به عنوان یک معلم املاء، برگه دانش آموزان را نگاه می کنی، مدام چشمت به دنبال اشتباهات می گردد تا آنها را بشماری و نهایتاً به دانش آموز نمره بدهی.

?حکایت بعضی از رسانه ها هم همین است:

?گاهی شنونده یک سخنرانی را می شنود تا مطلبی را بیاموزد اما گاه تمام تلاشش را به کار می گیرد، تا نقطه ضعفی بیابد و آن را پررنگ کند و گاه حتی با جابجایی کلمات، سخن را تحریف می کند تا شخص گوینده را از ارزش بیندازد.

?خداوند در قرآن برای چنین افرادی از تعبیر «سَمَّاعُونَ لِلْكَذِبِ» استفاده کرده وعمل آنها را «يُسَارِعُونَ فِي الْكُفْرِ » دانسته است؛

♦️اما توصیه خداوند به پیامبر در مورد این افراد چیست؟

?قرآن تنها به پیامبر توصیه می کند که غمگین نشود، قضاوت عادلانه انجام دهد و یا از آنان رویگردان شود.

◾️نه دستور مقابله به مثل می دهد و نه مجازات!
◾️نه رسانه شان را می بندد و نه اطلاع رسانی را در افراد تحت امر خود منحصر می سازد!
◾️و نه کسی را به قصد نشر اکاذیب و یا تشویش اذهان عمومی دستگیر و زندانی می کند!

?اما چرا؟

?آیا مهم نیست که پیام وحی درست به گوش مردم برسد؟
?آیا اهمیتی ندارد که برخی سخن قرآن را اشتباه بفهمند و به گمراهی بیفتند.
?آیا خدشه دار شدن آبروی پیامبر و حکومت اسلامی مهم نیست؟

?وقتی یادمان بیاید که هدف خدا، پیامبر و قرآن به سعادت رساندن مردم است و نه چیزی برای خود می خواهند و نه نیازی به مردم دارند، پاسخ به سؤالات ساده تر می شود.

?آری!
♦️قرار است مردم به پیامبر اعتماد کنند، سخنان او را درست بشنوند و هدایت شوند،

?ولی این آرمانها هرگز با گرفتن و بستن و مسدود کردن حاصل نخواهد شد
راه مقابله با تاریکی روشن کردن چراغ است
آنان که اراده فهم حقیقت دارند، با یک قضاوت عادلانه به حقیقت پی خواهند برد و آنان که در صدد فهم نیستند، سزاوار رویگردانی اند

⬅️با این اوصاف، آیا دلیلی برای بستن و مسدود کردن رسانه های راستگو و بیان کننده حقایق تلخ وجود خواهد داشت؟

۱۴۰۰/۱/‍۳۱
#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

جهاد اجباری یا اختیاری؟

جهاد اجباری یا اختیاری؟

✍️وقتی داستان صلح امام حسن(ع) را مرور می کنیم قلبمان از خشم و کینه نسبت به سربازان و فرمانده جنگ پر می شود و همه را لعن و نفرین می کنیم

?اما با نگاهی به ارتش و نیروهای نظامی امروز جهان، سؤالاتی به ذهنمان می رسد که شاید تا کنون به آنها نیندیشیده ایم:

?مگر سربازان امام حقوق بگیر نبودند؟
?مگر در صورت تخطی مجازات نمی شدند؟
?مگر فرمانده لشکر امام حقوق فراوان دریافت نمی کرد که سکه های معاویه توانست فریبش دهد؟

?آنچه از شواهد تاریخی برمی آید هم در زمان پیامبر و هم امامان، سپاه تنها از نیروهای داوطلب جنگ تشکیل می شد و هیچ کس ملزم به جنگ نبود!

?و گرنه امام علی(ع) می توانست با کم و زیاد کردن حقوق سربازان، حضور آنها را در جنگ تضمین کند و نیاز به این همه خطبه خوانی و و بهانه جویی مردم نداشت!

?اگر آنها هم مثل سربازان امروز موظف به فرمانبرداری بودند و در صورت تخطی اخراج می شدند و حقوقشان قطع می شد آیا به این راحتی می توانستند بهانه بیاورند؟

?حتی تجهیزات جنگی از قبیل اسب و زره و شمشیر هم توسط مردم تأمین می شد همچنانکه گروهی داوطلب جنگ به پیامبر مراجعه می کردند اما پیامبر تجهیزات جنگی برای استفاده آنان در اختیار نداشت!

◼️اگر مثل امروز هزینه تجهیزات نظامی از بودجه بیت المال تأمین می شد، بازهم پیامبر برای اعزام سربازان دست خالی بود؟
◼️آیا بهتر نبود که آنها هم مثل نیروهای نظامی امروز، سربازان حقوق بگیر، سربازی اجباری، اسلحه خانه و بودجه نظامی می داشتند تا بهتر بتوانند بر دشمنان اسلام پیروز شوند
◼️حقیقتاً چه هدفی مقدس تر از حفظ جان پیامبر و امام و پیروزی لشکر مسلمانان بر کفار؟
اما ….
♦️آنچه برای امام مهم بود، حفظ اختیار و آزادی تصمیم گیری مردم بود،
♦️امام سربازانی می خواست که دشمن را بشناسند، چرایی جهاد را بفهمند و خالصانه از مال و جان خود برای آن هزینه کنند
♦️نه جوانان بی انگیزه ای که تنها به خاطر نیاز به اشتغال به خدمت سربازی بروند و برای تمام شدن آن لحظه شماری کنند!

?هرچند تاریخ اسلام پر از جنگها و صلحها و پیروزی ها و شکستهاست
?اما هر برگش نشان از تدبیر و درایت امامی دارد که تنها به رشد و کمال و فهم انسانها می اندیشد نه حفظ حکومت به هرقیمت!

?و داستان صلح امام حسن(ع) یکی از آن صفحات درخشان بود!

?میلادش مبارک?

۱۴۰۱/۱/۲۹
#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

تقوای هابیلی

تقوای هابیلی

✍️آورده اند که هابیل و قابیل مأمور شدند برای خدا قربانی کنند. هابیل یکی از بهترین گوسفندان خود را برای قربانی انتخاب کرد اما قابیل که صاحب زراعت بود مقداری از بدترین زراعت خود را فراهم کرد تا برای خدا قربانی کند.

▪️در نهایت تنها قربانی هابیل مورد قبول واقع شد و خداوند فرمود که قربانی را فقط از «متقین» می پذیرد.

?آن روزها مفهوم واژه «تقوا» آنقدر برای مردمان واضح و بدیهی بود که نه نیاز به توضیح داشت و نه تعاریف پیچیده؛

?اما بعد گروهی تلاش کردند که آن را در محدوده ادیان و مناسک و آداب منحصر کنند و به مرور مفهوم اولیه اش کم رنگ شد!

♦️وقتی قرار باشد تقوا را با مفهوم هابیلی اش بشناسیم، کافی است تلاش کنیم بهترین محصول را تولید کنیم، بهترین سخن را بگوییم، بهترین رفتار را داشته باشیم و ….

♦️و اگر همان مفهوم اصیل تقوا در منابر و سخنرانی های ما تبلیغ می شد امروز ملت ایران صاحب بهترین کالاها و خدمات و دارای نیکوترین اخلاق ترین و گفتار بودند

?اما متأسفانه برخی از ما عادت کرده ایم که مثل قابیل رفتار کنیم:
◾️کالای نامرغوب تولید می کنیم و می خواهیم از طریق تبلیغات تلویزیونی آن را به مشتری تحمیل کنیم
◾️اخبار و سیاست های نادرست را ترویج می کنیم و توقع داریم به ما اعتماد کنند و ما را انتخاب کنند
◾️سخنرانی های تکراری و ملال آور ارائه می دهیم و مخاطبین را به شنیدن آنها وادار می کنیم
و …

?و در پایان هم وقتی ملت ما برای خرید کالا و یا اخبار و سخنان دیگران را برگزیدند سعی داریم آنها را از صحنه خارج کنیم و یا راه انتخاب ملت را ببندیم.

?اما این قانون آفرینش است:

?نه فقط خدا بلکه انسانها هم تنها از متقین می پذیرند، آنها که بهترین محصول را تولید می کنند!

۱۴۰۱/۱/۲۷
‍#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

توزیع یا تجمیع؟

توزیع یا تجمیع؟

✍️آورنده اند که حضرت موسی(ع) پس از نجات بنی اسرائیل از آنها خواست که در سرزمین مقدس داخل شوند؛
▪️آنان گفتند در آنجا قوم ظالمی هستند، تو و خدایت بروید با آنها بجنگید ما همین جا منتظر می مانیم!

?شاید برای مردمان قرن بیست و یکم عجیب و خنده دار به نظر برسد که قوم موسی از او می خواستند که با خدایش به جنگ ظالمین برود تا آنها از ثمره پیروزی شان استفاده کنند و به شهر داخل شوند.

?اما داستان امروز ما هم همین است:

?همیشه منتظریم تا یک نفر از بیرون بیاید و با ظالمین مبارزه کند و طبیعتاً آن یک نفر هم باید قدرت و ثروت فراوان در اختیار داشته باشد تا بتواند مدینه فاضله ای بسازد و تقدیممان کند!

?اما مشکل جهان امروز ما همین جاست!

?سالهاست حکومتها و دولتها به بهانه حفظ امنیت و رفع نیازهای مردم همه «قدرت و ثروت» را در اختیار گرفته اند ؛ اما در نهایت این مجموعه به طعمه لذیذی تبدیل شده که تنها گرگهای گرسنه را به دنبال خود جمع کرده است و عارفان و زاهدان خود ساخته از آن پرهیز کرده اند و برای چنین گرگهای گرسنه ای هم، وعظ و خطابه و منبر و کلاس اخلاق فایده نخواهد داشت!

?اینجاست که وقتی به روند حکومت امیرالمؤمنین(ع) رجوع می کنیم می بینیم که به محض پر شدن خزانه و بیت المال، به سرعت آن را میان مردم توزیع می کرد و در خزانه خالی شده نماز می گزارد تا شامه گرگان را تحریک نکند و طمع آنان را برنیانگیزد!

?و اگر این الگوی حکومت علوی در جامعه ما و جهان امروز جاری می شد دیگر شاهد فقر گسترده و اختلاسهای سرسام آور نبودیم!

⬅️آری! پیروزی بر ستمگران و ساختن مدینه فاضله تنها با همیاری و قدرت همه مردم و منابع در دسترس آنان امکان پذیر خواهد بود!

۱۴۰۱/۱/۲۶
#آنچه_من_فهمیدم
#مدیریت_ایرانی
@ensane_armani

اصحاب شنبه!

اصحاب شنبه!

✍️آورده اند که خداوند برای آزمایش بنی اسرائیل به آنها دستور داد که روزهای شنبه ماهیگیری نکنند و از قضا روزهای شنبه ماهیان بسیاری در دریا جمع می شدند.

?بنی اسرائیل برکه هایی ایجاد کردند که ماهیها را جمع آوری کنند و روز یکشنبه به صید آنان اقدام نمایند!

⬅️و خداوند به خاطر این کار آنها را مورد لعن و سرزنش قرار داد!

⁉️اما چرا؟

⁉️مگر خداوند نفرموده بود که شنبه ماهیگیری نکنند؟ آنها هم که این دستور را اطاعت کردند و روز یکشنبه ماهی گرفتند؟

?اما ماجرا به همین جا ختم نمی شود❗️

◾️هم خدا می دانست و هم آنها؛ که مقصود خداوند نه برکه بود و نه ماهیها؛ بلکه این دستور هدف و فلسفه ای داشت که آنها هدف و فلسفه فرمان خدا را زیر پا گذاشتند!

?و از این دور زدن ها در زندگی امروز ما بسیار است!

?وقتی هدف و فلسفه احکام و قوانین برای ما معلوم نباشد و بر اجرای کلمات و جملات و قالب های کلیشه ای ذکر شده در کتابها تأکید کنیم، ما هم به اصحاب شنبه ملحق می شویم.

?وقتی قرار است ربا در معاملات ما نباشد، اما دستورالعمل ها را طوری کنار هم می چینیم که صورت ربا پیدا نکند اما همان تأثیر مخرب ربا را در اقتصاد جامعه خواهد داشت؛

?وقتی هدف ولایت و امامت حفظ وحدت جامعه بیان می شود اما نحوه دفاع از آن موجب تفرقه و جدایی میان مسلمانان می شود.

?وقتی حجاب قرار است شخصیت زن را حفظ کند اما اصرار تحقیر آمیز به آن حرمت و شخصیت زنان را ویران می کند.

◾️همه اینها نمونه هایی از اصحاب شنبه اند، چه بدانند و چه ندانند!

◾️اما نکته دوم برای قانون گذاران:
?وقتی قانون مطابق خواست و نیاز جامعه نوشته نشود، هزاران راه برای دور زدن آن پدید خواهد آمد و قوانین به ضد فلسفه اصلی خود تبدیل خواهند شد!

۱۴۰۱/۱/۲۴

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

محبت ومشورت!

محبت ومشورت!

✍️وقتی مسأله ای را به دانش آموز می دهی، منظورت این نیست که پاسخش را از روی حل المسائل کپی کند و تحویلت دهد؛

?هدف این است که فکرش را به کار بیندازد و با اطلاعات ذهنی خودش، به جواب برسد.

?و این همان بیانی است که امیرالمؤمنین در خطبه اول نهج البلاغه به آن اشاره کرده و وظیفه انبیاء را برانگیختن عقلهای آدمیان دانسته است.

?اما برای عرب جاهلیت که گاهی مهمترین دغدغه اش تعداد موهای سر و ریش است به کار انداختن فکر و عقل، موتوری بسیار قوی و محرک می خواهد و تنها مهر و محبت و نرم خویی پیامبر است که می تواند مغزهای یخ زده را با ایجاد سؤال و پرسش به کار بیندازد و با مردمی که تاکنون انگیزه تفکر و تعقل نداشته اند برای اداره امور جامعه مشورت کند؛

?بدیهی است که برای عقل کاملی مثل پیامبر مسأله مبهمی وجود ندارد اما هدف نهایی به کار گرفتن فکر و اندیشه مردم در موضوعاتی است که برایشان مهم است و می تواند دغدغه ایجاد کند.

?و اینجاست که خداوند هم نرم خویی و مهربانی پیامبر را به او یادآوری می کند و هم دستور می دهد تا با مردمی که تنها به خاطر خوش خلقی پیامبر گرد او جمع شده اند مشورت کند.

?فبِمَا رَحْمَةٍ مِنَ اللَّهِ لِنْتَ لَهُمْ وَلَوْ كُنْتَ فَظًّا غَلِيظَ الْقَلْبِ لَانْفَضُّوا مِنْ حَوْلِكَ فَاعْفُ عَنْهُمْ وَاسْتَغْفِرْ لَهُمْ وَشَاوِرْهُمْ فِي الْأَمْرِ فَإِذَا عَزَمْتَ فَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ يُحِبُّ الْمُتَوَكِّلِينَ (آل عمران۱۵۹)
۱۴۰۱/۱/۲۳

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

وکیل مدافع خدا

وکیل مدافع خدا

✍️وقتی در مدرسه با جدول ضرب آشنا می شنوی، آن را می فهمی و یاد می گیری و هرگز با تغییر معلمان ریاضی و شرایط زندگی ات باور تو نسبت به جدول ضرب عوض نخواهد شد.

?جدول ضرب نه دشمن دارد و نه نیاز به مبلغ و مدافع ❗️

?همه باور کرده اند که جدول ضرب نیاز به اثبات خود ندارد بلکه این کاربران هستند که به استفاده آن در زندگی شان نیازمندند❗️

?خاصیت همه حقایق عالم همین است؛

♦️خداوند، خالق و آفریننده هستی است، چه باورش کنند و چه باورش نکنند؛
♦️محمد(ص) پیامبر و انسان کامل است، چه کسی به او ایمان بیاورد و چه نیاورد، اما همه تلاش و ایثار و فداکاری اش به خاطر مردم و رشد و تعالی و نجات انسانهاست.

◾️اما گروهی بودند که نه پیامبر(ص) را شناخته بودند و نه دینش را و تصور می کردند که ایمان آوردنشان فایده ای به پیامبر می رساند، لذا با او بر سر ایمانشان معامله می کردند.

◾️و طبیعی بود که اینان بعد از وفات پیامبر(ص) انگیزه ای برای ادامه باورهایشان نداشته باشند، چون اساساً باوری برای آنان شکل نگرفته بود.

?و اینجاست که قرآن می فرماید:
وَمَا مُحَمَّدٌ إِلَّا رَسُولٌ قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلِهِ الرُّسُلُ أَفَإِنْ مَاتَ أَوْ قُتِلَ انْقَلَبْتُمْ عَلَى أَعْقَابِكُمْ وَمَنْ يَنْقَلِبْ عَلَى عَقِبَيْهِ فَلَنْ يَضُرَّ اللَّهَ شَيْئًا وَسَيَجْزِي اللَّهُ الشَّاكِرِينَ (آل عمران۱۴۴)

?اما امروز …
?خدا همان خداست و پیامبر همان پیامبر است!
?بازهم نه خدا به اطاعت و پرستش مردمان نیاز دارد و نه پیامبرش و نه امامانش.

?اطاعت از خدا و به کار بردن دستورات دینی تنها و تنها برای رشد و کمال انسانها و سعادت آنان است و لاغیر.

?اما مشخص نیست عده ای که عشق و علاقه ای به انسانها ندارند و مدام آنها را تحقیر و سرزنش می کنند، چرا اینقدر نسبت به اجرای احکام و دستورات الهی در جامعه حساس اند؟

♦️آیا خداوند مظلومی است که به وکیل مدافع نیاز دارد؟
♦️یا سرپیچی از فرمان او الوهیت و خدایی اش را به خطر می اندازد؟

?آنها باید بدانند که اگر تلاششان به خاطر انسانهاست باید به سان پیامبر عاشق و فداکار و از جان گذشته باشند و اگر نیست کفر و شرک و سرپیچی همه جهان زیانی به خداوند نمی رساند و خداوند نیازی به وکیل مدافع ندارد!

۱۴۰۱/۱/۲۲

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

امر به معروف و نهی از منکر از نگاه شهید بهشتی:

امر به معروف و نهی از منکر از نگاه شهید بهشتی:

?«و لتکن منکم امۀ یدعون الی الخیر یأمرون بالمعروف و ینهون عن المنکر و اولئک هم المفلحون»
?باید از شما مسلمانها امت و جماعتی به وجود آید که دعوت کننده به خیر و نیکی هستند. همان خیر و نیکی که فطرت بشریت او را به نیکی می شناسد و می پذیرد.

♦️مارك اینها در دنیا این است که حامیان معروف و پسندیده ها و شایسته ها هستند. حتی مردم غیر مسلمان می توانند از دور این خصوصیت را در سیماي زندگی آنها ببینند.

♦️بالا بروي یا پایین بیایی، وقتی در جامعه هاي اسلامی از دور نگاه کردند و جهاد و تلاش پیگیر و هوشیارانه و مدبرانه در راه اقامه عدل و حق نیافتند، دیگر سراغ اسلام نمی روند.

♦️وقتی در پرتو اسلام کوششی و جنبشی در راه اقامه حق و عدل تحقق نیافت، نه تنها آنها سراغ ما و اسلام ما نمی آیند،بلکه مردم خود ما هم سراغ جایی می روند که می تواند ادعا کند در راه اقامه عدل قدمهاي تحقق یافته مؤثرِ مثمرِ ثمر برداشته است.

بایدها و نبایدها ص ۳۵
@ensane_armani

امر و نهی، هدف یا وسیله؟

امر و نهی، هدف یا وسیله؟

✍️بعضی تصور می کنند همه آنچه که در کتابها خوانده اند یا به تجربه دریافته و یا از بزرگان شنیده اند، قابل امر و نهی کردن و دستور دادن است.

?و آنها هم که دستشان به قانون گذاری می رسد، می خواهند هر امر پسندیده ای را به یک قانون لازم الاجرا تبدیل کنند❗️

?اما به کار رفتن کلمه «معروف» و «منکر» به جای خیر و شر تا حدود زیادی مردم را در این امر مهم و تأثیر گذار راهنمایی کرده است.

?وقتی آنچه را که تنها خودت باور کرده ای به دیگران توصیه می کنی، باید ساعتها وقت صرف کنی تا قانعش کنی ؛

?اما وقتی او را به خصلتی دعوت می کنی که پسندیده بودن آن برایش روشن است، تنها یک تذکر کافی است که او را به آنچه که خود می دانسته اما فراموش کرده هدایت کند؛

?اما هدف و فایده این نوع امر و نهی چیست؟

♦️اگر نگاهی به قبل و آیات امر به معروف و نهی از منکر در قرآن بیندازیم، می بینیم که این آیات در میان مفاهیم وحدت ذکر شده است و می توان دریافت که هدف اصلی توصیه قرآن به امر به معروف و نهی از منکر حفظ وحدت میان مردم و دوری از تفرقه بوده است.

♦️از طرف دیگر به کار بردن واژه های «معروف» و «منکر» به جای خیر و شر پرده از این حقیقت برمی دارد که امر و نهی ها و توصیه ها باید ناظر به ارزشهای مشترک بشری باشند که هم برای همه شناخته شده اند و هم مایه اتحاد انسانها و دوری از تفرقه.

♦️و نکته مهم اینجاست که عمل خود آمران و پرهیز ناهیان نسبت به این ارزشهای مشترک بشری که همان ارزشهای فطری هستند، مهم ترین عامل در پذیرش دیگران و حفظ اتحاد میان انسانهاست.

۱۴۰۱/۱/۱۸

#آنچه_من_فهمیدم
@ensane_armani

پرسش یا پرستش؟

پرسش یا پرستش؟

✍️آن روز که خداوند انسان را به عنوان جانشین خود در زمین معرفی کرد، فرشتگان او را فاسد و خونریز نامیدند و در عوض تسبیح و تقدیس خود به خداوند یادآوری کردند!

?گویی آنها تصور می کردند که هدف خداوند افزودن بر تعداد موجودات پرستشگر و تسبیح گوست !
?اما نمایش خداوند بیان حقیقتی غیر از آن بود؛

?خداوند نیاز به پرستش نداشت، موجودی می خواست که بفهمد و بشناسد و واجد صفات خدایی شود.

?شاگردی می خواست که خدا را بشناسد و تلاش کند مثل او شود.

?خداوند برای آموزش و پرورش بشر پیامبرانی فرستاد که او را بیاموزند و تربیت کنند.

?اما در طول تاریخ گمراهانی بودند که به جای یادگرفتن از پیامبران به تسبیح و تقدیس و گاه پرستش آنان روی آوردند و با این کار مورد سرزنش خداوند قرار گرفتند؛

?اما تفاوت کار کجاست؟

?وقتی قرار است خدا و پیامبرانش معلم باشند، سخنانشان را می شنوی و می اندیشی و می پرسی تا بفهمی و تا نفهمیدی نمی پذیری!

?اما وقتی هدف پرستش باشد، هر سخنی که به معبود نسبت داده شود برایت تقدس پیدا می کند و چشم و گوشت را می بندی و گردن می نهی!

?و اینجا درست، بازی دو سر برد شیطان است!

◾️موجودی با رنگ و لعاب تقدس برایت می سازد تا تقدیس و مدح و ستایشش کنی.

◾️هم چشم و گوش و عقل تو را تعطیل می کند و هم او از انتقاد و پرسش مصون می ماند و هردو باهم به دنبال اوامر شیطان حرکت خواهید کرد!

?و اینجاست که خداوند ندا می دهد:
ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ يُؤْتِيَهُ اللَّهُ الْكِتابَ وَ الْحُكْمَ وَ النُّبُوَّةَ ثُمَّ يَقُولَ لِلنَّاسِ كُونُوا عِباداً لِي مِنْ دُونِ اللَّهِ (آل عمران۷۹)
هيچ بشرى را نسزد كه خداى تعالى كتاب و حكم و نبوتش داده باشد آن گاه به مردم بگويد به جاى خدا مرا بپرستيد

۱۴۰۱/۱/۱۷
#آنچه_من_فهمیدم
@ensane_armani

تناقض در قرآن!

تناقض در قرآن!

✍️آن روزها که خداوند محمد (ص) را به نبوت برگزید، می دانست که لازمه رسالت پیامبر صداقت و راستگویی اوست!

?وقتی حرف امروز و دیروز و فردایت یکی باشد، مخاطب تو در می یابد که خودت به حرفها و اندیشه هایت ایمان داری!

?اما وقتی نمودار سخنانت نسبت به گذشت زمان، دچار اعوجاج می شود و گاه پشت و رو می گردد، مخاطب می فهمد که نه حرفهای گذشته ات را باور داشتی و نه به حرفهای امروزت ایمان داری.

?چه رسد به اینکه نمودار اعمال و رفتارت هم، سازی جدا بنوازد و کلاً حرفهای امروز و دیروز و فردا را هم فراموش کند.

?کافی است از عمل به شعارهایت ناتوان شوی اما شجاعت بیان حقیقت را نداشته باشی.
?کافی است متوجه اشتباهات گذشته ات شوی اما غرورت اجازه اعتراف و عذرخواهی به تو ندهد.
?و کافی است حرفهای محافل خصوصی ات با خطابه های بالای منبرت متفاوت باشد .

⬅️تا انتشار یک فایل صوتی محرمانه، یک سخنرانی ۴۰سال پیش و یا چند فیلم انتخاباتی از وعده های گذشته خودت بتواند ویرانت کند!

?آری «تناقض» یکی از بزرگترین و موفق ترین حربه ها و ابزارهای شیطان است که بسیار زیبا و با لباسی به نام «مصلحت» پوشانده می شود.

⚫️و آن لحظه که پرده ها کنار می رود و تناقض ها آشکار می شود می تواند بنیان یک شخص، یک نظریه، یک دین و حتی یک حکومت را متزلزل و ویران کند!

?و گویی این حربه شیطان سابقه ۱۴۰۰ ساله دارد که به گروهی از اهل کتاب توصیه می کند که اول روز ایمان بیاورید و آخر روز کافر شوید تا آنها هم برگردند?

?و قالَتْ طائِفَةٌ مِنْ أَهْلِ الْكِتابِ آمِنُوا بِالَّذِي أُنْزِلَ عَلَى الَّذِينَ آمَنُوا وَجْهَ النَّهارِ وَ اكْفُرُوا آخِرَهُ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ (آل عمران ۷۲)

۱۴۰۱/۱/۱۶
#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

وحدت یا جنگ مذهبی؟

وحدت یا جنگ مذهبی؟

✍️وقتی به روند تاریخ نگاه می کنیم، پر از جنگهای مذهبی است:
جنگ مسیحی با مسلمان، جنگ مسیحی با یهودی، جنگ شیعه با سنی و ….

◾️و جالب اینجاست که هردو گروه متخاصم، نه تنها خود را برحق می دانند بلکه وظیفه خود می دانند که دیگری را به دین حق درآورند (البته با زور سلاح)

◾️در این میان برخی مسلمانان که خود را پیرو آخرین پیامبر و کاملترین آیین می دانند، به نحو شدیدتری بر دین موروثی و شناسنامه ای خود فخر می فروشند و پیروان دیگر ادیان را کافر می شمارند!

◾️اما قرآن کریم به عنوان آخرین کتاب آسمانی، ادیان دیگر را هم به رسمیت شناخته و از پیروان خود می خواهد که نه تنها وحدت خود را حفظ کنند بلکه با پیروان دیگر ادیان نیز بر سر نقطه مشترک که همان پرستش خدای یگانه است، به وحدت برسند!

◾️جالب اینجاست که توصیه قرآن در مقابل اعراض و رویگردانی آنان از این دعوت الهی تنها یک جمله است:
«شهادت بدهید که ما مسلمانیم»!

⬅️مشخص نیست آنان که تلاش می کنند با سلب اختیار و آزادی انسانها که بزرگترین سرمایه رشد و تعالی آنان است، دین و آیین و عقاید آنان را عوض کنند، از کدام مذهب پیروی می کنند؟

قُلْ يا أَهْلَ الْكِتابِ تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ فَإِنْ تَوَلَّوْا فَقُولُوا اشْهَدُوا بِأَنَّا مُسْلِمُونَ (آل عمران ۶۴)

۱۴۰۱/۱/۱۵
#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

پلکان دوست داشتنی ها

پلکان دوست داشتنی ها

 

✍️از آن موقع که بشر پا به دنیا گذاشت، خواهش ها و دوست داشتن ها موتور اصلی حرکت او بوده اند.

?اما انسان به مرور یاد می گیرد که پا روی دوست داشتنی های کوچک بگذارد تا به محبوب های بزرگتر و برتر برسد.

?و قرآن نیز تنها راه رسیدن به نیکی را گذشتن از دوست داشتنی ها می داند و می فرماید:

?هرگز به نيكوكارى نخواهيد رسيد مگر آنکه از آنچه دوست داريد انفاق كنيد.?
?سوره آل عمران آیه ۹۲

◾️اما توقف ها و لغزش ها وقتی آغاز می شود که هدف بالاتر به اندازه کافی شیرین و لذت بخش نیست و قدرت غلبه بر لذت پایین تر را ندارد و گذشت به سختی صورت می گیرد ❗️

?و اینجاست که تردید و تأمل در انتخاب هدف می تواند راه گشا باشد!

?وقتی شغلی را بدون داشتن علاقه و تنها به خاطر درآمد برگزیده ای
?وقتی رشته دانشگاهیت را دوست نداری اما به خاطر رقابت و چشم و هم چشمی با دوستان انتخابش کرده ای
?و صدها انتخاب نادرست دیگری که می تواند یک مسیر ناخوشایند و یک پلکان معیوب را در زندگی ما رقم بزند

?و اینجاست که می توانیم بفهمیم که چرا برخی از جوانان و نوجوانان ما نمی توانند از خواسته ها و دوست داشتنی هایشان چشم بپوشند و به سوی هدفی که «ما برایشان انتخاب کرده ایم» ( نه خودشان) حرکت کنند!

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

لغت یا اصطلاح؟

لغت یا اصطلاح؟

✍️وقتی در لغت نامه های قدیمی به دنبال معنای کلمه «تسبیح» بگردی مفهوم ستایش کردن به چشم می خورد، اما وقتی در زبان عامیانه امروزی از آن سخن بگویی، مقصودت ابزاری است که چندین مهره را به وسیله یک ریسمان به هم متصل کرده و برای شمارش اذکار استفاده می شود؛

?و از این کلمات و اصطلاحات در زبان امروزی بسیار است و لذا برای فهم معنای هر واژه ای به خصوص در مفاهیم تاریخی، باید مفهوم آن در زمان خاص خودش را در نظر گرفت!

◾️«اسلام» هم یکی از این واژه هاست:

?قرآن کریم می فرماید:
?هرکس دینی غیر از اسلام انتخاب کند، از او پذیرفته نمی شود?

?برخی از بزرگان ما با مشاهده این آیه به این نتیجه رسیده اند که پیروان سایر ادیان هرگز رستگار و سعادتمند نخواهند شد.

♦️اما با نگاهی به آیات قبل و بعد در می یابیم که «اسلام» در اینجا به معنای لغوی آن به کار رفته نه معنای اصطلاحی اش:

?زیرا:
?واژه تسلیم برای آسمانها و زمین هم به کار رفته
?به دین همه پیامبران الهی اشاره شده و تأکید کرده که میان آنها فرقی نیست!
?و همه را تسلیم خداوند معرفی می کند!

?بنابراین همان طور که در آیه ۶۲ بقره هم اشاره شد، ملاک رستگاری پیروان همه ادیان ایمان و عمل صالح است!

#آنچه_من_فهمیدم


@ensane_armani

دین اجباری نیست!

دین اجباری نیست!

?تبلیغات تلویزیون را دیده اید؟

?چقدر به تلاش و تکاپو می افتند که بینندگان قانع شوند از رب گوجه، سس مایونز، مایع ظرفشویی و یا … تولیدی آنها استفاده کنند❗️

?اما همه مخاطبان هم می دانند که هدف این مبلغان تنها و تنها منافع شخصی است و دل هیچ کدامشان به حال رفاه و سلامت مردم نسوخته است!

?ولی هیچ وقت یک جواهر فروش یا صاحب یک رستوران مشهور برای عرضه کالایش تبلیغ نمی کند چون می داند محصولش آنقدر با ارزش هست که خریداران را به خود جذب کند❗️

?و این ماجرای دین و آیین ماست!

?قرنها پیش وقتی خداوند دین و کتاب آسمانی آخر را نازل کرد، فرمود:

?هیچ اجبار و اکراهی در پذیرش این دین وجود ندارد چون راه از بيراهه به خوبى آشكار شده است‏?

?سوره بقره آیه ۲۵۶

?و بعد مثال نور و ظلمت را مطرح می کند که گویی تفاوت راه حق از گمراهی مثل تفاوت نور و تاریکی است!

♦️اما نمی دانم چرا برخی از بزرگان ما در ترجمه و تفسیر این آیه به دست و پا افتاده اند و تلاش می کنند با دور زدن و چرخاندن به نوعی مفهوم اجبار و الزام را به آن تحمیل کنند تا توجیهی برای قوانین و مقررات خودشان داشته باشند‼️

?و دقیقاً همین دور زدن ها و بیراهه رفتن هاست که دین را از آن حالت شیرین و دلچسب و نورانی اش خارج می کند و به کالای نامرغوبی بدل می سازد که نیاز به تبلیغات پیدا کند و سرانجام هم برخی مخاطبان را در این تردید می اندازد که انگیزه این تبلیغات هم شاید تنها منافع شخصی مبلغان است❗️

?و اینجاست که باید به آنان گفت خدایی که بشر را مختار و آزاد و انتخابگر آفریده تا خودش راهش را انتخاب کند، نمی تواند دینی به او معرفی کند که با اختیار و آزادی او در تضاد باشد!

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

پرسیدن کفر نیست!

پرسیدن کفر نیست!

✍️گاهی وقتی می خواهی سؤال ساده و پیش پا افتاده ای را از معلم بپرسی، می ترسی!
?می ترسی همکلاسی ها مسخره ات کنند
?می ترسی معلم تحمل نداشته باشد و بر سرت فریاد بکشد،
?می ترسی تو را به حواس پرتی و تنبلی متهم کنند و …

?و البته معلمانی هم هستند که تحمل ندارند مطلبی را چند بار تکرار کنند و در مقابل پرسش های پی در پی دانش آموزان از کوره در می روند!

♦️حال تصور کن سؤال کننده پیامبر اولوالعزمی مثل ابراهیم(ع) باشد و معلم، خدای جهان آفرین؛ و موضوع پرسش زنده شدن مردگان پس از مرگ!

?حقیقتاً اگر چنین شبهه ای برای هرکدام از ما پیش می آمد، جرأت پرسیدنش را نداشتیم و می ترسیدیم ما را به کفر و بی دینی متهم کنند❗️

◾️و چه بسا خودمان هم در مقابل چنین پرسشی از دانش آموزان برآشفته شویم و او را مورد تمسخر و سرزنش قرار دهیم.

?اما نه ابراهیم(ع) از سؤال کردن خجالت می کشد و نه خداوند از پاسخ دادن سرباز می زند.
بلکه مانند یک معلم دلسوز برای شاگرد ممتازش سنگ تمام می گذارد!

?و این هم نمونه دیگری برای اینکه باور کنیم هدف خداوند از آفرینش، فهم و شناخت است نه تعبد و اطاعت کورکورانه.

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

استدلال ابراهیمی

استدلال ابراهیمی

✍️آورده اند که نمرود ادعای خدایی داشت و برای اثبات اینکه مرگ و حیات هم در دست اوست. یک زندانی را کشت و دیگری را آزاد کرد!

?خداوند می توانست همان لحظه جان نمرود را بگیرد تا به همگان ثابت کند که او حتی قادر به حفظ جان خود نیز نخواهد بود!

?اما…
?هدف، نابود کردن نمرود نبود! بلکه ابراهیم(ع) قصد داشت استدلال نمرود را بشکند نه خودش را!

?ابراهیم(ع) می دانست که با هزاران استدلال عقلی هم نمی تواند به او اثبات کند که مرده و زنده کردن کار او نیست

?پس خود را جای نمرود می گذارد و ادعای خدایی اش را (موقتاً) می پذیرد و از او می خواهد که با استفاده از قدرت الهی اش خورشید را از مغرب درآورد و او را به رقابت با خدای خودش فرا می خواند.

♦️هرچند نمرود کسی نبود که با این استدلال قانع شود و حتی دست از کشتن ابراهیم(ع) بردارد؛ اما این استدلال ابراهیم(ع) در قرآن ماندگار شد تا یاد بگیریم که در بحث و تبادل نظر و حتی مجادله، خود را به جای مخاطب بگذاریم و بر اساس باورهای خودش با او سخن بگوییم نه بر مبنای اعتقادات خودمان:

?وقتی قصد داریم از اعتقادات و باورهای دینی مان دفاع کنیم
?وقتی در صدد بیان افکار و نظرات سیاسی مان هستیم
?و یا قصد راهنمایی و ارشاد دوستانمان را داریم

♦️و در نهایت:
?اگر سخن و عمل او را نادرست می دانیم به دنبال اصلاح استدلال او باشیم نه شکست دادن خودش!

#آنچه_من_فهمیدم


@ensane_armani

گاو بنی اسرائیل

گاو بنی اسرائیل

✍️آورده اند که در زمان بنی اسرائیل فردی کشته شد و خداوند دستور داد تا گاوی را قربانی کنند و عضوی از بدنش را به مقتول بزنند تا به امر خدا زنده شود و قاتل را معرفی کند.

?اما …

?مسأله اینجاست که آنقدر که رنگ و قد و قواره گاو برای بنی اسرائیل مهم بود، هدف و فلسفه دستور خداوند اهمیت نداشت!

?و این داستان احکام و تکالیف دینی ماست!

?آنقدر که تلفظ کلمات و مخارج حروف برای نمازگزاران ما مهم است«تنهی عن الفحشاء و المنکر» بودنش مهم نیست!

?آنقدر که ساعات و دقایق روزه برای روزه داران مهم است، کسب تقوا از آن اهمیت ندارد!

?آنقدر که سیاه پوشیدن در محرم و گریه و زاری و عزاداری مهم است، مبارزه با ظلم ظالم و اصلاح امور جامعه مهم نیست!

♦️و در نهایت …آنقدر که تاریخ مبعث پیامبر و برگزاری جشن و شادی و مولودی خوانی مهم است، «مکارم اخلاق» اهمیتی ندارد!

?و شاید از این روست که ما نیز چون بنی اسرائیل باید انتظار بکشیم تا موعودمان بیاید و از این گوساله پرستی نجاتمان دهد!

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

سرانجام یک ترجمه غلط!

سرانجام یک ترجمه غلط!

?سرانجام یک ترجمه غلط!

✍️از آن زمان که بشر پا به عرصه گیتی نهاد، موضوع «عزت» و آبرو همیشه در صدر مطالبات و دارایی های او بوده است؛

? چه بسیار مستمندانی که ترجیح دادند با کمترین امکاناتِ زندگی بسازند تا «دست طمع به پیش کسان دراز نکنند و از عزت و آبروی خویش نگذرند»!

?اما چرا قرآن این گوهر پر ارج و گرانبها را مانعی بزرگ بر سر راه تقوای الهی می شمارد و می فرماید:

?و وقتی به او گفته می شود از خدا بترس، «عزت» او را به گناه می کشاند!؟?
?سوره بقره آیه ۱۰۶

?مگر می شود طلب یک خواهش ارزشمند فطری باعث ارتکاب گناه شود؟
?نه!
? اما اگر عزت را به معنای غرور و نخوت ترجمه کنیم، معما حل می شود و درک سخن قرآن آسانتر می گردد.

? نکته مهم اینجاست که ترجمه غلط این واژه نه تنها در کتاب بلکه در بسیاری موارد در رفتار و زندگی روزمره ما هم اتفاق می افتد و ضررهای جبران ناپذیری به بار می آورد:

?وقتی غرور، ما را از پذیرفتن اشتباهاتمان باز می دارد
?وقتی تحمل انتقاد دیگران را نداریم و سعی می کنیم دیگران را مقصر جلوه بدهیم؛
?وقتی از سرزنشها و گاه شوخی های دوستان ناراحت می شویم و گاه با آنها قطع رابطه می کنیم
و ….

♦️در همه این موارد هم ،ما مرتکب یک اشتباه کوچک ( و البته بسیار بزرگ ) در ترجمه شده ایم و غروری را که می بایست بشکنیم و به ورطه نابودی بکشانیم روز به روز بزرگتر و فربه تر می سازیم ؛

♦️و در نهایت نه تنها همه دوستان و نزدیکان خود را می رنجانیم و از دست می دهیم بلکه تا پایان عمر با روح و روانی پژمرده و پریشان زندگی خواهیم کرد چون نمی خواستیم بفهمیم که علت همه این مشکلات خودمان بوده ایم!

#آنچه_من_فهمیدم

@ensane_armani

نهی از تقلید!

نهی از تقلید!

✍️محمد(ص) که آمد و دین جدیدش را به مردم معرفی کرد، آنها که عادت به ثبات و تقلید کرده بودند، برآشفته شدند و وقتی به آنان گفته شد که «از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد»؛ گفتند: «نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته ‏ايم، پيروى مى ‏كنيم.»

◾️تاریخ اسلام ستایشگر جوانانی است که علیرغم پیروی کورکورانه پدرانشان، آیین آنها را مورد نقد و بررسی قرار دادند و چون آن دین را خلاف حقیقت دیدند از آن روی گردان شدند و دین حق را خودشان انتخاب کردند!

?اما ما امروز با مربیانی مواجهیم که توقع دارند جوانان امروز هم که روزانه با صدها عقیده و سؤال در فضای مجازی مواجه می شوند مثل آنها بیندیشند و همانند آنان تابع دین پدران و اجدادشان باشند

?و مسأله وقتی مضحک تر می شود که گاه قادر نیستند به سؤالات و شبهات جوانان پاسخ دهند و آنها را قانع کنند و تنها به گستاخی و بی دینی متهمشان می کنند!

?ما حقیقت این است که قرآن کریم که اصلی ترین و مقدس ترین منبع دینی ماست، قرنها پیش مردم را از تبعیت چشم و گوش بسته از پدران و اجدادشان نهی می کند!

?و چون به آنان گفته شود: «از آنچه خدا نازل كرده است پيروى كنيد»؛ مى ‏گويند: «نه، بلكه از چيزى كه پدران خود را بر آن يافته‏ ايم، پيروى مى ‏كنيم.» آيا هر چند پدرانشان چيزى را درك نمى‏ كرده و به راه صواب نمى ‏رفته ‏اند؟ ?

?سوره بقره آیه ۱۷۰

#آنچه_من_فهمیدم
@ensane_armani

از «خوب» و از «بد»

از «خوب» و از «بد»

یادم هست در دوران مدرسه قبل از آمدن معلم، مبصرها وظیفه داشتند، کلاس را ساکت نگه دارند؛ و وقتی تذکراتشان مؤثر واقع نمی شد،  اسامی شاگردان را پای تخته سیاه می نوشتند: عده ای را «از خوب» و عده ای را «از بد»!

و این ماجرای همه آدمها در طول تاریخ است

برخی با یک خدمت یا محبت، برچسب «خوب» می زنند و با یک سوء تفاهم برچسب «بد»؛

برای بعضی آدمهای باکلاس، ثروتمند، تحصیل کرده «خوب» اند و آدمهای بی کلاس، فقیر و بی سواد، «بد»

گروهی با دیدن چادر، عبا، عمامه، ریش، تسبیح و انجام اعمال دینی شخص را تا نزدیکی های پیامبر بالا می برند و و با دیدن وضعیتی متفاوت در مرتبه شمر و یزید پایین می آوردند و . . .

و طبیعی است که وقتی کسی را خوب نامیدی، از او انتظار همه خوبیها را داری: صداقت، مهربانی، گذشت و فداکاری، شجاع، درستکاری و امانت

و بنابراین مشاهده خطایی بزرگ مثل دروغ یا خیانت، از این آدمهای «خوب» تو را آنچنان آشفته می کند، که ترجیح می دهی باور کنی همه آدمهای خوب خائن اند و یا به هیچ کس نباید اعتماد کرد!

اما غافل از اینکه پاسخ معادله را باید جای دیگری جستجو کرد؛ باید اندکی به عقب برگردی و ببینی که با کدام رفتار، گفتار و یا پنداری او را خوب و درستکار نام گذاشته ای!

و اینجاست که امام رضا(ع) می فرماید:

لَمْ يَخُنْكَ الاَْمينُ وَ لكِنِ ائْتَمَنْتَ الْخائِنَ

 امين به تو خيانت نكرده و ليكن تو خائن را امين تصوّر نموده اى.

 

 

بت پرستی یا خداپرستی

بت پرستی یا خداپرستی

 تعبد واژه غریبی است!

گاه بسیار زیبا و متعالی است و گاه بسیار محقر و ناچیز.

 گروهی معبود را عاقلانه می شناسند و عارفانه عبادت می کنند و عاشقانه می پرستند.

 و گروهی بر اساس آنچه از اجداد و نیاکان و رسانه ها شنیده اند معبود را به نیکی یاد می کنند و از ترس عذابی که ندیده اند برده وار اطاعت می کنند!

 تردیدی نیست که معبود گروه اول باید موجودی بزرگ و متعالی باشد ورنه یک بت سنگی و چوبی چگونه قادر خواهد بود تا برانگیزاننده حس عشق و پرستش باشد

 اما . . .

 عبادت گروه دوم :

حتی اگر اطاعت خدایی باشد که از بزرگان شنیده اند بازهم خدای کوچکی است که تنها قادر به  معامله است؛ عمل می ستاند و مزد می دهد؛ خطا می بیند و کیفر می کند و در نهایت می تواند پادشاه عادلی باشد!

 و اینجاست که باید باور کنیم که :

شناخت مقدمه هر عبادت و اطاعتی است چه رسد به اطاعتی که منجر به فدا شدن در راه معبود باشد.

 و این حقیقتی است که مولا علی(ع) در دعای کمیل به روشنی بیان می کند:

 أ تُسَلِّطُ النَّارَ . . .َ عَلَى قُلُوبٍ اعْتَرَفَتْ بِإِلَهِيَّتِكَ مُحَقِّقَةً وَ عَلَى ضَمَائِرَ حَوَتْ مِنَ الْعِلْمِ بِكَ حَتَّى صَارَتْ خَاشِعَةً وَ عَلَى جَوَارِحَ سَعَتْ إِلَى أَوْطَانِ تَعَبُّدِكَ طَائِعَةً؟

 آيا آتش را بر دلهايى مسلط می کنی كه بر پايه تحقيق، به خداونديت اعتراف‏ كرده و بر نهادهايى كه معرفت به تو آنها را فرا گرفته تا آنجا كه در پيشگاهت خاضع شده اند؟

 و بیهوده نیست که :  روز عرفه مقدمه عید قربان است!

روز عرفه و عید قربان مبارک

بچه هایمان آدم باشند

بچه هایمان آدم باشند

♦️بیایید همه با هم تصمیم بگیریم بچه هایمان آدم باشند.

♦️ آدم باشند یعنی چه؟

♦️یعنی مختار باشند؛ آگاه و مختار؛

♦️نقش ما و شما نسبت به این بچه ها باید نقش کمک باشد؛

♦️نقش فراهم آورنده زمینه های بیشتر برای رشد سریعتر و سالمتر و سرراست‌تر باشد،

♦️نه نقش استاد کار قالب سازی که می خواهد این استعداد نرم و لطیف کودک را در یک قالب خشن بریزد و از او یک موجود قالبی بسازد.

♦️تعلیم اسلام این است که انسانهای پویای آزادی بسازد که با انتخاب خویشتن به راه حق، به راه خدا، به راه پاکی و فضیلت و تقوا درآیند بسیاری از تدابیر اسلام در نظامهای سیاسی و اجتماعی،‌ درحقیقت در جهت از بین بردن عوامل ضد آزادی است.

شهید بهشتی

اندیشه پویا

اندیشه پویا

?کسانی که خلاق نیستند، اگر در سال سی ام زندگی خود رأیی را بگویند، می توان آن را به حساب سال هفتادم زندگی شان هم گذاشت▪️

?ولی آدم هایی که دارای اندیشه پویا، متحرک و خلاق هستند، رأیشان درباره یک مطلب، امسال با پارسال فرق می کند▪️

شهید بهشتی

اهمیت آزادی انسان

​?اهمیت آزادی انسان ?قرآن در آیات متعدد تصریح می کند که اگر خدا می خواست این مشرکین مشرک نشوند می توانست چنین کند و بعد هم مشرکین مشرک نمی شدند.  ?ولی قرار بر این بود که اینها بتوانند مشرک بشوند خوب دقّت کنید: ?نقش خدا به عنوان مبدأ هستی و آفریدگار فعّال لِما یرید؛ نقش پیامبران به عنوان رهبران و راهنمایان امت؛ نقش امام به عنوان زمامدار و مسئول امت و مدیر جامعه؛ همه اینها نقشی است که باید به آزادی انسان لطمه وارد نیاورد.  ?اگر این نقشها بخواهد به آزادی انسان لطمه وارد بیاورد بر خلاف مشیت خدا عمل شده است. شهید بهشتی

کدام انتظار؟

کدام انتظار؟

✍️قرنهاست برای ولادتش جشن می گیریم و سالها برای آغاز ولایتش❗️
و قرنهاست برای آمدنش انتظار می کشیم❗️
اما نمی دانیم برای چه آمده بود و برای چه رفت و برای چه قرار است دوباره بیاید!
فقط سخنرانها گفتند، شعرا سرودند، مداحها خواندند و ماهم تکرار کردیم که :
«خداکند که بیایی!»
می گوییم منتظریم، چون گفته اند انتظار افضل اعمال است و ما هم مثل دیگران تصمیم گرفتیم منتظر باشیم تا ثواب ببریم!

?اما چگونه⁉️

?تنها راه حلمان خواندن دعای عهد و فرج هر روزه است و دعای ندبه هفتگی و سفری به جمکران و در کنارش هم کمی اشک و آه و گریه و ناله ❗️
و بعد هم می رویم به دنبال زندگی روزمره مان❗️

?اما اگر باور کنیم که «او برای اثبات انسان می آید»، آن وقت است برای منتظر بودن نه به دنبال ذکر می گردیم و نه عبادت خاص❗️

?برای منتظِر بودن، کافی است که باورها، اندیشه ها، احساسات، عواطف، دریافتها و تحلیل هایمان به منتظَر شبیه باشد.

?و تازه می فهمیم که اعمال ما چقدر با حقیقت انتظار فاصله دارد❗️

?گاهی یادمان می رود که امام با عدالت می آید و منتظر، کسی است که، نسبتش با عدالت قریب باشد، چه شیعه اثنی اشعری باشد، چه خورشید پرست و ماه پرست❗️

?و آنها که با نسبتشان با عدالت غریب است و با عدالت غریبه اند هرگز نمی توانند منتظر باشند❗️
فرقی نمی کند که به چه مکتبی، مرامی، مذهبی و دینی متصف باشند❗️

۹۷/۸/۲۶

خواستن توانستن است

✍️سالهاست که می گویند سیاست حقه بازی است و حکومت داران ناگزیر از حیله و نیرنگ اند❗️

?چه رسد به اینکه کسی را بالاجبار و با تهدید وارد حکومت کنند و بر خلاف میل باطنی اش ولیعهد شود❗️

?آن وقت است که وسوسه های مأمور و معذور بیش از هرچیز دیگری می تواند به کارش بیاید و او را به تأیید آنچه که حاکمان و دولتمردان انجام می دهند، وادار کند❗️

اما تجربه امام رضا (ع) نشان داد که می شود با زور وارد حکومت شد؛ اما در مقام ولیعهدی چنان مبارزه کرد که حاکم نتواند حضور ولیعهد منصوب خودش را تحمل کند و ناچار به حذف او شود‼️

⬅️خواستن توانستن است و هیچ مصلحتی قادر نخواهد بود راه سازش با ظلم را برای طالبان حق و عدالت باز بگذارد▪️

۹۷/۸/۱۷

 

آرمان پیامبر

✍️ پیامبر که آمد، آنها که درستکاری اش را دیدند، دوستش داشتند و آنها که خدای یگانه اش را باور کردند، به او ایمان آوردند.

?اما خدا خواست که او هم با وجود عظمتش و علم و رحمت بی اندازه اش جسمی دنیایی و عمری محدود داشته باشد تا مردم یاد بگیرند به شخص اکتفا نکنند، سخنان را بشنوند و حقیقت را خودشان بشناسند تا پس از رفتن مردان آسمانی حقیقتشان عوض نشود و آرمانهایشان را فراموش نکنند.

▪️اما باز، پس از رحلتش همه در ماتم و عزایش متحد بودند و در پیروی از آرمانهایش فرقه فرقه!

⬅️ و امروز ما نیز پس از چهارده قرن در عزاداری و سیاهپوشی و تعطیلی اش امت واحده ایم؛ اما هریک آرمانی برای حرکتش می سازیم و هدفی برای نبوتش می تراشیم و دیگران را به هدفهای کوچک خودمان دعوت (و گاه وادار) می کنیم❗️

?و اصلاً یادمان رفته که هدف اصلی بعثتش مکارم اخلاق بود و هدف رسالتش آزاد کردن انسانها از اسارت‼️

? ويَضَعُ عَنْهُمْ إِصْرَهُمْ وَالْأَغْلَالَ الَّتِي كَانَتْ عَلَيْهِمْ (اعراف١٥٧) ?
97/8/15

 

درد دلی با امام

?این روزها همه جا سخن از توست :
▪️اما نه خودت
▪️لبهای تشنه ات
▪️سر بریده ات
▪️بدن بی کفنت

◾️و هرچیز دیگری که بتواند ماجرای تو را دردآور و سوزناک تصویر کند❗️

♦️اما دل من برای خودت تنگ شده

?برای آن زندگی پر از عزت و عظمتت
?برای آن سخنان حکیمانه ات

? و برای آن وجود پر از عظمتی که همه هدف و رسالت و امامتش نجات مردم از جهالت و گمراهی بود

?و بَذَلَ مُهْجَتَهُ فِيكَ لِيَسْتَنْقِذَعِبَادَكَ مِنَ الْجَهَالَهِ وَ حَيْرَهِ الضَّلاَلَهِ?

۹۷/۸/۴
کربلا حرم امام حسین (ع)

@ensane_armani

پیاده روی اربعین

✍️اصلاً فرض کن سفر کردن با پای پیاده وقت تلف کردن است و هدر دادن انرژی❗️

✍️فرض کن صرف پول در این راه هم احمقانه است و ثواب هم ندارد❗️

?اما …
?وقتی قدم در این راه می گذاری نتایجی می بینی که قابل انکار نیست:

◾️کدام پدیده می تواند گروهی را وادار کند که عاشقانه و بدون منت به مردم خدمت کنند؟

◾️کدام پدیده می تواند ملیتها و فرهنگهای مخلتف را اینگونه متحد و هم هدف در کنار هم جمع کند؟

⬅️ اتحاد و عشق و محبت بین مردم حقیقتی است که برای هر عقل و دین و آیینی پسندیده است▪️

و ای کاش می شد این ظرفیت زیبا و این شور عظیم به آنجا برسد که :

⬅️ همه مردم جهان (نه فقط مسلمانان)
برای صلح و عدالت در همه جهان متحد شوند و ظهور عدالت گستر جهانی را طلب کنند❗️

به امید آن روز❗️

اربعین حسینی

 

زیارت قبول

✍️سالهاست که این تعبیر را می شنویم و به کار می بریم

?و سالهاست که زیارت برای عده ای حضور فیزیکی در یک حرم است و چسبیدن به چهاردیواری یک ضریح طلایی❗️

❓و سؤالی که معمولاً به ذهن ما نمی رسد این است:
❓چه رابطه ای میان این چسبیدن و مقبولیت می تواند باشد ؟
❓و در نهایت چگونه می تواند مستحق آن همه توصیه و پاداش باشد؟

⬅️اما اگر تصور کنیم که زیارت قرار است با شناخت امام آغاز شود و قرار است کمال همنشین در ما اثر کند و ما را به گِلی خوشبوی تبدیل کند، آن وقت همه این معماها هم حل می شود✅

?قرار است تصور کنی که به دیدن کسی می روی که گنجینه خوبیهاست و قرار است تا آنجا که می توانی و (البته می خواهی) از این گنجینه دریافت کنی.

?یعنی :
?هدف نهایی زیارت، «مثل امام شدن» است و می تواند لایق آن همه توصیه و پاداش باشد و رسیدن به این هدف نه حضور فیزیکی می خواهد و نه چسبندگی❗️
?تنها یک شناخت می خواهد و یک اراده ❗️
همین‼️

۹۷/۸/۳
? در مسیر کربلا

 

خانه تکانی باورها

خانه تکانی باورها

فرض کن در یک امتحان ریاضی با یک سوال 5 نمره ای مواجه شده ای و قرار است معادل x را در یک معادله پیچیده بدست آوری و نهایت به عدد 4 می رسی

 پس از امتحان همه فکر و خیالت این است که پاسخ درست را بشنوی و آن را با یافته های خودت مقایسه کنی.

اما . . .

آنقدر که 4 بودن x برایت اهمیت دارد فهمیدن پاسخ صحیح و پیدا کردن راه حل صحیح مهم نیست

 و بهتر بگویم ترجیح می دهی حقیقت را با محاسبات و یافته های خودت تطبیق دهی نه اینکه پاسخ درست را بیابی

 و این داستان بسیاری از باورهای ماست

 سالهاست به تناسب شرایط خانوادگی جغرافیایی تحصیلی و … ، باورهایی را پذیرفته ایم و x هایی را بدست آورده ایم، به قول خودمان به آنها ایمان آورده ایم و در بسیاری موارد برایمان مقدس شده است

آنقدر که  زیر سؤال رفتن آنها هم برایمان جانگداز است و هم اضطراب آور

بهتر بگویم

بیش از آنکه برایمان مهم باشد که راه درست را انتخاب کنیم ، برایمان مهم است که «درست» مطابق آن مسیری باشد که ما تاکنون طی می کردیم!

بخصوص وقتی که در مقابل سؤالاتی درمی مانیم که از ما پاسخ عقلانی و مستدل برای باورهایمان می خواهد

 اما . . .

 فراموش کرده ایم آنچه که هرگز با میل ما و باورهای ما تغییر نمی کند حقیقت است

حقیقتی که به قول استاد شهید مطهری شک و شبهه به روشن تر شدن آن کمک می کند

 و واقعاً اگر به دنبال حقیقت باشیم  هر نوع سؤال و شبهه ای برای ما راهی به سوی دانستن خواهد بود

گاهی لازم است باورهایمان را خانه تکانی کنیم!!!

 

 

 

 

استکبار، ریشه مشکلات بشر

استکبار، ریشه مشکلات بشر

ریشه سقوط شیطان استکبار است. ابی و استکبر و کان من الکافرین.

– مهمترین وسوسه و اغوای شیطان در همین مسیر است. یعنی خصلت خود برتربینی را در انسانها تحریک می کند.

– ریشه همه مشکلات بشریت از ابتدا تا کنون نیز در همین خود برتربینی بوده است.

– کسانی که خود را برتر از دیگران می پندارند، عامل تمام مشکلات هستند.

دکتر احمدی نژاد

همرنگ جماعت

همرنگ جماعت

آنان که مردم را به تاریکی عادت داده اند، همه وحشتشان از نور خورشید است، آن گونه که گاه او را در تاریک خانه پنهان می کنند تا کسی نورش را در نیابد. اما خورشید در مدینه هم که باشد نورش چشمهای خفاشان خراسان را می آزارد. تلاش می کنند او را در تاریک خانه خود دربند بکشند، پیشنهاد خلافت بدهند، ولیعهدش کنند تا شاید او را هم همرنگ جماعت کنند.

اما نمی شود.

تلاش می کنند که درخشش عظیمش را به خود بچسبانند اما خودشان طاقت نورش را ندارند آنگونه که حتی خواندن نماز عید فطر با سنت پیامبر برایشان گران تمام می شود.

و در نهایت امام در قصر خلافت و در لباس ولیعهد هم برایشان خطرناک است و راهی جز خاموشی اش نیست.

آری! خورشید هرگز همرنگ تاریکی جماعت نمی شود، حتی شمع هم هنگام درخشش نور اندکش در میان انبوه تاریکی هرگز نگران رسوایی نیست

پیام پیامبر

پیام پیامبر

پیامبر، «پیام» «بر» است.

و وظیفه اصلی او رساندن محتوای «پیام» است.

اما برای آنها که از ابتدا پیامش را نپذیرفتند و بعد به خاطر شهرتش و محبوبیتش و منافع حکومتش پذیرایش شدند، رحلت او هم به معنای رحلت پیامش بود!

و گمان کردند که می توانند با نفهمیدن پیامش، خلیفه اش باشند!

و امروز بسیارند آنها که پیامش را نشنیدند و نفهمیدند اما به نام پیروانش نامیده شدند!

و بسیارند آنها که گمان می کنند باید نفهمیده و ندانسته اطاعتش کنند و عاشقش شوند!

و کم نیستند گروهی که امروز به نامش گردن می زنند و قتل عام می کنند و گمان می کنند که اطاعتش می کنند.

 

و امروز ماییم و پیامبری که برایش روضه می خوانیم، جشن می گیریم، با یاد و نامش صلوات می فرستیم و عاشقانه ستایشش می کنیم

اما هنوز محتوای پیامش را درنیافته ایم

هنوز نمی دانیم او چگونه رحمتی برای عالمیان بود که ما امروز در محبت نسبت به برادران اهل سنت خود تردید داریم

هنوز نمی دانیم او چگونه خود را برای هدایت مردم هلاک می کرد تا راه صحیح امر به معروف و نهی از منکر را از او فرابگیریم

و هنوز نمی دانیم چرا او از میان همه این آداب و مناسک هدف خود را مکارم اخلاق معرفی کند

و اکنون باید بیندیشیم اگر امروز برای ما مبعوث می شد، آیا به پیامش ایمان می آوردیم؟

چرخه تولید اطلاعات:

چرخه تولید اطلاعات:

✍️ابتدا یک نفر آنچه را که
⬛️می داند،☀️
◼️یا گمان می کند ?
◾️یا احتمال می دهد ⛅️
▪️یا می خواهد وانمود کند☁️

?با فشردن یک کلید در چندین گروه و کانال منتشر می کند و بعد . . .?

?آن خبر (راست یا دروغ) در یک بسته بندی جدید و با «برند» یک کانال یا سایت به صورت یک خوراک اطلاعاتی (بعضاً خوشمزه) عرضه می شود و کم کم منبعی می شود برای صادرات مواد خام اطلاعاتی برای کارخانه ها و کانالهای دیگر‼️

?و گاه با کمی افزودنی (مجاز یا غیر مجاز!) «بهمنی بزرگ» از دروغهای کوچک می سازد.?

?و تنها یک جمله می تواند این سیکل معیوب را قطع کند✂️

?در باره آنچه از آن شناختى ندارى سخن مگوى.?
?امام علی(ع)?

۹۶/۴/۱۶

@ensane_armani

غدیر دوم

عید غدیر که می آید، به یاد خیلی چیزها می افتیم:

ولایت،‌ امامت، امام علی(ع)، خلافت، اثبات حقانیت شیعه،‌ اختلافات شیعه و سنی و در بعضی موارد کوبیدن اهل سنت و عقایدشان!

برای بعضی هایمان غدیر فقط یک واقعه تاریخی است نه بیشتر!

تا به حال فکر کرده ایم غدیر 1400 پیش، امروز به چه درد ما می خورد؟

غدیر 1400 سال پیش یک قصه تاریخی بود!

ماجرای یک امام معصوم که پیامبر برای مسلمانان تعیین کرده بود اما تعدادی حق او غصب کردند و مردم هم او را نشناختند و یاری اش نکردند، او هم ناچار شد 25 سال سکوت کند و منتظر بماند تا سرانجام مردم او را بشناسند و یاریش کنند و  بر کرسی خلافت بنشانند!

ادامه ماجرا هم، یا سوز و گداز است برای مظلومیت امام خانه نشین و یا لعن و نفرین غاصبان و مردم جاهل یا خائن!

اما کمی دقت کنید:

این واژه ها برای ما آشنا نیست:

امام معصوم،‌ انتظار، شناخت امام، یاری امام و . . .

شاید لازم است تاریخ را چند صد سال جلو بیاوریم و 25 سال را چند برابر کنیم تا یادمان بیاید که غدیر چه زمانی اتفاق افتاد؟

شاید لازم باشد عید غدیر دیگری در تاریخ ثبت کنیم که در سال 260 شروع شود و هنوز امامتش شروع نشده، حقش غصب شود و 1176 سال (البتهغدی تا کنون) سکوت کند و منتظر بماند تا سرانجام مردم او را بشناسند و یاریش کنند و  بر کرسی خلافت بنشانند!

حال فکر کنید با این غدیر ادامه ماجرا چیست؟

سوز و گداز برای مظلومیت امام خانه نشین و یا لعن و نفرین غاصبان و مردم جاهل یا خائن!

فکر می کنید این مردم جاهل یا خائن چه کسانی هستند؟!

و بهتر نیست به جای پرداختن به غدیر گذشته که گاه نتیجه ای جز شعله ور کردن اختلاف شیعه و سنی ندارد، به غدیر حال و آینده بپردازیم؟!

غدیری که نگاه به آینده دارد و امید و انتظارش نه تنها موجب وحدت شیعه و سنی است بلکه آرمان جهانی اش همه بشریت را متحد می کند.

به امید آن روز

عیدتان مبارک

شناخت انسان در عرفه

 

روز عرفه روز شناخت است.

اما چه چیز را باید بشناسیم؟

آرمان زندگیمان را؟ راهمان را؟ خواستمان را؟ دنیا را ؟ خدا را؟ مردم را؟ خودمان را؟ یا . . .

گاهی هدفمان را می شناسیم راهمان را پیدا می کنیم اما هدفمان خیلی بالاتر از آن است که دستمان به آن برسد!

اینجاست که یا در راهمان شک می کنیم و یا در خواست و هدفمان.

و گاه ناچار می شویم هدف را کمی پایین تر بیاوریم و به خودمان تخفیف بدهیم!

اما غافل از آنکه آنچه نیاز به بازشناسی دارد خودمانیم!

بارها شده که هدفی را در دوردستها تصور می کردیم و امروزه پشت سرمان است!

و عملی را در حد توان خود نمی دیدیم اما انجامش دادیم

بارها شده که سختیها و مشکلات برایمان غیر قابل تحمل به نظر می رسید اما به راحتی از آن عبور کردیم!

روز عرفه باید سعی کنیم خودمان را بهتر بشناسیم و بدانیم انسانی که قرار بوده جانشین خدا بر روی زمین شود و همه آسمان و زمین و شب و روز مسخر او باشد و همه عالم فقط به خاطر او خلق شده است، ظرفیت و گنجایشی بسیار بالاتر از آنچه ما فکر می کنیم دارد!

فقط کافی است دنیای عظیم درون خودمان را بشناسیم و باور کنیم!

عرفه می تواند روز شناخت حقیقت انسان باشد!

 

چشیدن معنای انتظار در روزه داری

 از بعدازظهر که می گذرد،‌شمارش معکوس شروع می شود:

چقدر تا افطار مانده؟

پس کی اذان می گویند؟

از تشنگی هلاک شدم!

از یک ساعت مانده به افطار، سفره پهن می شود سماور به جوش می آید، خرماها در ظرف چیده می شود و همه پایش سفره می نشینند

آماده و منتظر

همه چیز آماده است تا صدای الله اکبر مؤذن بلند شود و دستها به طرف ظرف خرما دراز شود . . .

شاید یکی از فواید روزه داری در روزهای گرم تابستان، چشیدن معنای حقیقی عطش و معنای حقیقی انتظار است.

وقتی تشنه باشی و محتاج، برایش لحظه شماری می کنی.

وقتی منتظرش باشی قبل از آمدنش همه چیز را و حتی خودت را آماده می کنی.

و اینجاست که می توانی خودت را محک بزنی

آیا همه انتظارهای تو همین گونه است؟!

آیا وقتی برای آمدنش واقعاً لحظه شماری می کنی؟

واقعاً همه چیز آماده است؟

حتی خودت؟

و شاید عجیب نیست که ادعا کنیم که او وقتی می آید که انتظار ما مثل انتظار روزه دار برای لحظه افطار باشد!

 

 

پیام بعثت

 


امشب اینجا قصه یکرنگی است

ماجرای یک سرای سنگی است

قصه آیینه و قلب بلور

کوه سنگی غرق عشق و غرق نور

در دل شبهای ظلمت خیز غار

نقطه ای در انتهای خط تار

رویش یک نونهال از خاک «نور»

شاخه هایش مهر و گلها با شعور

رویش برنامه یک زندگی

لذت یک عمر غرق بندگی

یک بهار تازه در دنیای سرد

یک تولد یا شروع یک نبرد

با ورودش زندگی تقسیم شد

قلبها هم عاقبت تسلیم شد

یک کلاس درس «اخلاق عظیم»

یک کتاب ساده ، «قرآن کریم»

واژه هایش یک به یک تدریس شد

چشمها از شوق لذت خیس شد

جزوه ها را هرکسی در دل نوشت

دانه های عشق را در سینه کِشت

لذت این زندگی آزادگی است

مهربانی حاصل افتادگی است

روح با ایمان محل تابش است

قلب مؤمن معدن آرامش است

خودپسندی، برتری جویی، غرور

دشمن اندیشه و عقل و شعور

کینه و کبر و حسد تا کی رواست؟

ریشه این درد آیا جز هوی است؟

دوستان هم میهنان تا کی دروغ؟

عاقبت تا کی حیات بی فروغ؟

اضطرابش بی گمان ناچیز نیست!

هر دروغی مصلحت آمیز نیست!

غیبت و تحقیر تا کی جاری است؟

ورنه غیبت عین مرده خواری است؟

لذت دنیا گلی بی ریشه است

هرچه می بینی ز پشت شیشه است

لحظه های امتحان خواهد رسید

پرده های آسمان خواهد درید

امتحانش آنچنان هم ساده نیست

غیر مشتاقان کسی آماده نیست

حاصل این درس اخلاق عظیم

فطرتی پاک است با قلبی سلیم

باز باید جزوه را حاضر کنیم

فطرت آلوده را طاهر کنیم

واژه ها را یک به یک از بر کنیم

این پیام ساده را باور کنیم

زندگی فانی است اینجا در عبور

بندگی زیباست با درک حضور

 

خرده شیشه های ما

 

وقتی یه خمیر داشته باشی که توش خرده شیشه داشته باشه و بخوای باهاش نون بپزی، چیکار می کنی؟

ممکنه خمیر رو کلا بندازی دور

اما اگه خیلی دوستش داشته باشی،

اونقدر این خمیر رو ورز میدی تا خرده شیشه هاش پیداش بشه

بعد دونه دونه اونها رو میندازی دور

 

حکایت ما آدمها هم همینه!

ما آدمها برای خدا همون خمیرهای عزیز و دوست داشتنی هستیم که

کمی تا قسمتی!

خرده شیشه داریم!

و بالاخره باید توی این دنیا پخته بشیم.

مشکلات و گرفتاریهای دنیا ورزهاییه که برای این خمیر لازمه

پس اگه توی مشکلات رندگی دردمون اومد،

  دنبال خرده شیشه های خودمون بگردیم نه مقصر بیرونی !


حالا اونهایی که عزیزترند و خرده شیشه های خیلی ریزی دارند، گاهی خدا ناچار میشه تیکه تیکه شون کنه تا خرده شیشه های ریز رو هم دربیاره!


 

چه می پرسیم؟

 

سَلونی قَبل أن تَفقِدونی

سالها پیش وقتی دروازه علم پیامبر بالای منبر رفت و به مردم گفت از من بپرسید قبل از اینکه مرا از دست بدهید، از او پرسیدند: تعداد موهای سر من چندتاست؟

ما امروز این داستان را نقل می کنیم و گاه می خندیم و گاه افسوس می خوریم اما . . .

اگر خودمان زمان علی(ع) بودیم چه می پرسیدیم؟

اگر امام زمان ما ظاهر شود و بگوید بپرسید چه می پرسیم؟

فکر کردن به این سؤال مسیر زندگی و هدف اصلی ما حداقل برای خودمان مشخص می کند!

دغدغه اصلی ما چیست؟ گرفتن مدرک؟ نمره ها و معدل بالا؟ موقعیت اجتماعی؟ چه سؤالاتی ذهن ما را به خود مشغول می کند؟

آرمان ما چیست؟ آرزوی ما کجاست؟

دلمان می خواهد چه بشویم؟ یک فقیه؟ یک مدرس؟ یک مبلغ؟

یا یک انسان در حد جانشینی خدا؟

و بدانیم اگر آرمان و آرزوی حقیقی ما کمتر از آنی است که به خاطر آن خلق شده ایم سؤالات ما از امام هم تفاوتی با سؤال آن مرد نخواهد داشت.

گاه خنده آور است و گاه قابل افسوس!

 

ضرورت شناخت امام

این روزها آنچه زمزمه برخی محافل و گروههاست، موضوع نشانه ها و علائم ظهور است:

از مرگ پادشاه عربستان گرفته تا حوادث یمن و امثال آن و بعد هم بحث بر سر تطبیق نشانه ها و علائم که آیا این همان عبدالله است یا نه؟

گروهی اینها را نشانه ظهور می دانند و گروهی معتقدند هنوز برای قضاوت زود است.

عده ای تطبیق می دهند و برخی از ترس  «کذب الوقاتون» جرأت اظهار نظر ندارند!

اما . . .

تا به حال به این نکته فکر کرده ایم که چه ظهور نزدیک باشد و چه نباشد، ما باید امام را بشناسیم!

در نظر بگیرید که همین جمعه شخصی آمد و ادعای امامت کرد، چگونه می خواهیم باورش کنیم؟

با چهره نورانی اش؟ با خال صورتش؟ با محاسن بلند و لباس عربی و . . . آنچه که تا به حال در ذهن خود تصور کرده ایم؟

اصلاً در نظر بگیرید همه علائم و نشانه های ظهور اتفاق بیفتد و ما با چند مدعی مهدویت روبرو شویم، کدام را باور می کنیم؟

آیا بازهم باید به تیتر روزنامه ها و موضع گیری احزاب سیاسی و جناحها نگاه کنیم؟ آیا باید منتظر قضاوت علما و سیاستمداران باشیم؟

اگر همه آنها اشتباه کنند چه؟

آیا ملاک و معیاری برای شناخت امام داریم؟

آیا اگر امام آمد و فتواها و نظریات فقهی اش با آنچه ما تا کنون انجام داده ایم، متفاوت بود، آیا باید در مقابلش بایستیم؟

اگر امام آمد و دین جدیدی ارائه کرد چه؟

همه اینها مسائلی است که اگر نتوانیم پاسخی برایش پیدا کنیم، نه تنها دچار مرگ جاهلیت می شویم بلکه مصداق یهودیانی خواهیم بود که سالها منتظر پیامبر بودند اما وقتی که آمد با وجود شناخت و یقین، بازهم تکذیبش کردند!

 

جهاد زن چیست؟

این جمله را زیاد شنیده ایم:

جهاد زن خوب شوهرداری کردن است!

اما به راستی شوهرداریِ خوب یعنی چه؟ تا به حال فکر کرده ایم شوهرداری یعنی چه؟ گاهی فکر می کنیم وقتی غذا را به موقع فراهم کردیم خانه را نظافت کردیم، لباسها را تمیز کردیم، غذاهای رنگ و وارنگ و باسلیقه درست کردیم و به قول عوام یک کدبانوی نمونه شدیم، می شویم یک همسر نمونه! آیا واقعاً انجام این کارها مساوی با جهاد است؟ این اعمال را که یک آشپز ماهر یک جاروبرقی و یک ماشین لباسشویی تمام اتوماتیک هم می تواند انجام دهد!!!

واقعاً مفهوم جهاد چیست؟ جهادی که در عمق معنای خود مبارزه، از جان گذشتگی، ایثار و فداکاری را در بر دارد، چگونه می تواند با کار یک آشپز، نظافتچی و یا ماشین لباسشویی برابری کند؟

شاید پاسخ این سؤال با اندکی فکر در زندگی روزمره ما زنان ایرانی بدست بیاید:

به زندگی خودمان و مادرانمان نگاه کنیم: چه بسیار روزهایی که با نشنیدن یک حرف و یا سرزنش و پاسخ ندادن می توانستیم زندگی را طراوتی دوباره ببخشیم، چه بسیار که با گذشتن از یک خواسته مادی یا حتی غیر مادی کانون خانواده را از تشنج نجات می دادیم و چه بسیار . . .

خانواده ای نیست که برای لحظاتی اختلاف، دلخوری و ناراحتی زن و مرد از یکدیگر را تجربه نکرده باشد و همه تجربه کرده ایم که در چنین مواردی آن عملی که می تواند چون یک قیچی برّنده، رشته این مشاجرات را ببرّد و همگان را به کانون گرم خانواده بازگرداند، یک کلمه است: «گذشت»

عملی که هرچند به هردو (زن و مرد) توصیه می شود اما اغلب زنان در عمل به آن موفق ترند! و این تشابهی است که می تواند مفهوم به ظاهر عامیانه شوهرداری را به مفهوم بسیار مقدس «جهاد»  پیوند دهد! و همانطور که آن رزمنده میدان جهاد برای گذشتن از جانش نباید انگیزه ای غیر از رضای خدا داشته باشد، این مجاهد میدان خانواده نیز برای انجام مجاهدت عظیمش باید انگیزه ای خدایی داشته باشد، با خدا معامله کند و آنجاست که نه تنهاخانواده ای را گرم خواهد کرد، بلکه این حرارت وجود خود او را نیز بیش از دیگران گرما می بخشد و به آرامشی وصف ناشدنی دست خواهدیافت!

مقاومت، رمز شکوفایی

بهار که می آید تازه می فهمیم که درخت خشکیده گوشه حیاط هم می توانست جوانه بزند و شکوفه بدهد.

شاید دیدن یک گل همیشه بهار برای گلها و درختان خشکیده کافی بود که بفهمند نه تنها در زمستان هم می توان زنده ماند بلکه می توان شکوفا شد.

زهرا(س) گلی بود که در زمستان سخت جاهلیت جوانه زد در بهار اسلام شکفته شد و در خشکی سوزان خانه نشینی علی(ع) مقاومت کرد!

و مقاومتش رمز حیاتی شد برای همه گلها و درختان باغ تا بدانند که در برابر خشکی و سرمای زمستان چاره ای جز استقامت ندارند!

زهرا به بشریت آموخت که برای آرمانهای بهاری اش باید بایستد و از خشکی و سرمای زمستان نترسد.

ایران یاد گرفت که برای رسیدن به آرزویش و برای رشد و شکوفاییش باید تاب تحمل پژمردگی لاله ها را داشته باشد.

تا شاید پرپر شدن «مجید» «یار» آبادی «شهر»هایش شود!

و پرکشیدن «مسعود» و «داریوش» و «مصطفی»، مکتب حیات بخش «علی» و «محمد» و «احمد» را «روشن» کند!

و اینها تنها بخش کوچکی از «هسته» مقاومت تاریخ انسانیتند.

پاییز می آید، گرگها زوزه می کشند تا بره های جدا مانده از گله را شکار کنند.

علفها می خشکند و خارها تسلیم باد پاییزی می شوند و به این سو و آن سو می روند.

اما درختان کهن می دانند که باید مقاومت کنند،

کاج و سرو باید استوار بمانند تا سرسبزی شان نهال امید را زنده نگه دارد،‌هرچند سکوتشان خار در چشم و استخوان در گلو باشد!

و چشم همه به« گل همیشه بهار آفرینش» است!

شکوفایی در بهار

بهار که می آید تازه می فهمیم که درخت خشکیده گوشه حیاط هم می توانست جوانه بزند و شکوفه بدهد.

بهار که می آید بوته های گل آنقدر زیبا شکفته می شوند که باورمان نمی شود این گل همان گل باشد!

بهار که می آید تازه می فهمیم که گلها و درختان خشکیده حتی در سخت ترین سرمای زمستان هم زنده بودند و سرما را تحمل کردند!

فقط به عشق شکوفایی بهار!

 

شاید دیدن یک گل همیشه بهار برای گلها و درختان خشکیده کافی بود که بفهمند نه تنها در زمستان هم می توان زنده ماند بلکه می توان شکوفا شد.

قصه ما آدمها هم همین است:

جهان تا قبل از «ظهور انسان کامل» زمستان است!

و در این زمستان هم گل داریم و هم درخت خشکیده و هم سرو سبز و خرم!

و ما آدمها گاه نمی فهمیم که استعداد و توان شکوفایی مان خیلی بیشتر از آن است که تصور می کردیم!

آنها که تاب تحمل زمستان و امید به بهار را ندارند، ترجیح می دهند چشمشمان را به روی سبزی سرو و شمشاد هم ببندند و فکر کنند که آنها مصنوعی اند و خبر ندارند که این اندیشه روز به روز آنها را افسرده تر و پژمرده تر می کند!

اما نگاهی به «گل همیشه بهار» آفرینش و انسان کامل نشانمان خواهد داد که :

می توانیم در زمستان هم سبز بمانیم.

می توانیم روز به روز بزرگتر شویم و به آسمان نزدیکتر.

و در همه این سالها هرگز امید به رشد و شکوفایی را از دست ندهیم و همچنان منتظر ظهور بهار بمانیم.

چرا که:

توان و استعداد شکوفایی ما خیلی بیشتر از آن است که تصور می کنیم!

سال نو مبارک

 

 

فلسفه انقلاب اسلامی 1

 

 36سال از پیروزی انقلاب گذشت و ما همچون گذشته:

پیروزی انقلاب را جشن می گیریم

با آرمانهای امام تجدید پیمان می کنیم

روز 22 بهمن در راهپیمایی شرکت می کنیم

و .  . .

اما بد نیست یکبار هم در کنار جشن ها و شادیها و خاطرات به فلسفه و هدف انقلاب اسلامی فکر کنیم:

چرا انقلاب شد؟

واقعاً هدف از انقلاب چه بود؟

چه هدفی بود که لازم بود این هم انسان کشته و زندانی شود اما بازهم انقلاب اتفاق بیفتد؟

چه هدفی بود که حتی برای شخصی مثل امام(ره) می ارزید که خودش را به خاطرش فدا کند؟

مشکل ما قبل از انقلاب چه بود؟

مردم فقیر بودند؟

خانمها بی حجاب بودند؟

مسؤولین مملکت دیندار نبودند؟

مردم نماز نمی خواندند؟

مسلماً هیچ یک از اینها هدف اصلی انقلاب نبود!

عده ای می گویند انقلاب کردیم تا احکام اسلام را در جامعه پیاده کنیم!

بازهم سوال دیگری پیش می آید که چرا لازم بود احکام اسلام در جامعه پیاده شود؟

مگر آن کشورهایی که نام و نشانی از اسلام ندارند زندگی نمی کنند؟

مگر در کشورهای مسلمان احکام اسلام پیاده نمی شود؟

مگر امروز که 36 سال از انقلاب اسلامی ما گذشته همه احکام اسلام پیاده شده است؟

و آیا در این صورت باید بگوییم انقلاب هدر رفت و تمام شد؟

پس چرا انقلاب شد؟ هدف از انقلاب چه بود؟ کدام آرمان بود که لازم بود جان و مال و خون مردم در راه آن فدا شود؟

برمی گردیم به زمان صدر اسلام:

هدف نزول قرآن و هدف بعثت انبیاء الهی چه بود؟

مطابق قرآن کریم خداوند انسان را خلق کرد تا جانشین او در زمین شود و صفات خدایی پیدا کند و همه انبیاء الهی برای رشد و هدایت انسانها و رساندن آنان به مقام خلیفه اللهی مبعوث شدند.

همه دستورات انبیاء الهی هم برای همین منظور بوده است.

اما با مراجعه به تاریخ در می یابیم که اکثر انبیاء الهی در نهایت نتوانستند مأموریت خود را به طور کامل انجام بدهند؛

 اما چرا ؟

مانع اصلی موفقیت انبیاء چه چیزی بود؟

اگر دقت کنیم می بینیم که پیامبران تا زمانی که با حکام ظلم و جور کاری نداشتند، نه تحت تعقیب بودند و نه مورد خشم قدرتها.

اما زمانی که ارشاد آنان پایه های حکومت های ظلم را تهدید می کرد، ابتدا متهم به ساحر و جادوگر و دیوانه و کافر می شدند و بعد هم . . .

این تازه قبل از آنی بود که پیامبران به فکر در دست گرفتن مدیریت و حاکمیت جامعه بیفتند و بخواهند حکومت دینی برپا کنند!

یعنی:

از یک طرف پیامبران با ارشاد و هدایت و خداپرستی مردم کار داشتند، اما پایه های حکومت حاکمان می لرزید!

از طرف دیگر حاکمان برای حفظ قدرت و حکومت خود مانع دعوت و ارشاد و هدایت پیامبران می شدند!

این نشان می دهد که حکومت و مدیریت جامعه ارتباط تنگاتنگی با رشد و کمال و هدایت مردم دارد.

و در حقیقت نشان می دهد که در طول تاریخ :

هرگز دین از سیاست جدا نبوده است!

آرمان بلند شهیدان چیست؟

در فعالیتهای گذشته و حال خود دقت کنیم:
برای رشد و کمال معنوی انسانها چه کرده ایم؟
برای عزت و آزادی معنوی انسانها چه کرده ایم؟

اگر شهدای ما فقط نماز می خواندند و روزه می گرفتند و می جنگیدند، امروز الگوی ما نبودند، و گرنه بعید می دانم عبادت هیچکدامشان به پای خوارج نهروان برسد!
اگر شهدای ما با مردم مهربان نبودند، و برای مردم فداکاری نمی کردند، بعد از این همه سال یادشان جاودانه نبود!
خاطرات شهدا را به یادآورید:
باکری در آن لحظه ای که آبها را از خانه پیرزن بیرون می ریخت و پیرزن او را نمی شناخت!
چمران آن روزی که به خاطر سرمای یک نفر خودش هم در سرما ماند!
و شهدای بی نشانی که قبل از شهادت لباسها و پوتین های خود را تحویل می دادند تا برای دیگران بماند و . . .

اگر شهدا رفتند برای اینکه همین انسانهای بیگانه با دین و معنویت راه رشد و کمال پیدا کنند!
آن وقت ما آنها را می رنجانیم که چرا پای روی خون شهدا می گذارند؟!!

حال بیاییم بر سر عملکرد خودمان:
هرگز توقع نداشته باشیم با تحقیر همین انسانهای بیگانه با دین و معنویت بتوانیم آنها را هدایت و تربیت کنیم چراکه تربیت تنها با محبت صورت می گیرد و نه با زور و خشونت و تحقیر!


مراقب باشیم که پاگذاشتن روی خون شهدا تنها حفظ پوسته و شعائر دین نیست و اگر به همین اکتفا کردیم،‌ نه تنها راه شهدا را ادامه نداده ایم، بلکه حتی آرمان شهیدان را نشناخته ایم و چه بسا وارونه شناخته ایم و در این صورت هرچه تلاش کنیم، از مقصد دورتر می شویم.

پس آرمان شهیدان همان آرمان انبیاء الهی و امامان بوده،‌ و رسالت آنان نیز رشد و کمال معنوی همه انسانهاست که نهایت این آرمان به دست منجی موعود محقق خواهد شد.
به امید آن روز

وظیفه ما برای ادامه راه شهیدان چیست؟

وظیفه ما چیست؟
وقتی حقیقت آرمان شهیدان را درک کنیم وظیفه واقعی ما سنگین تر و بزرگتر از آنچه تاکنون به نظر می رسیده نشان داده می شود. ( و حتی در مواقعی مغایر با آن!)
وظیفه ما برای ادامه راه شهیدان انتشار عکس و زندگینامه و وصیت نامه های آنان نیست!
وظیفه ما دیدار از مناطق جنگی جنوب و رفتن به مزار شهدا نیست!
وظیفه ما نامگذاری کوچه و خیابانها به اسم شهدا نیست!
وظیفه ما خدمت به خانواده شهدا و حمایت مادی و معنوی از آنها نیست!
وظیفه ما ذکر و نام شهدا و عزاداری و گریه بر آنها نیست!

همه این کارها باید انجام شود تا ما فراموش نکنیم که:
اگر انقلابمان پیروز شده، به برکت خون شهداست
اگر در جنگ مغلوب نشدیم، به برکت خون شهداست

و باید نسل آینده و جوانان ما بدانند که:
اگر امروز امنیت و آزادی و رفاه داریم و بیش از 30 سال است روی پای خود ایستاده ایم به برکت خون شهداست.

همه اما اینها لازم است اما کافی نیست!

همه اینها تلاشهایی است که برای حفظ پوسته شهادت انجام داده ایم نه مغز آن!

مغز شهادت همان آرمانی است که همه پیامبران و امامان ما برایش جانفشانی کردند، یعنی رشد و کمال معنوی همه انسانها!

شهدا نرفتند برای اینکه زنان ما با حجاب باشند، چرا که اگر کشور ما به دست صدام می افتاد شاید وضعیت حجاب زنان ما امروز بهتر بود!
شهدا نرفتند برای این که ما نماز بخوانیم و روزه بگیریم، و گرنه ظاهر نماز ما کجا و نماز اعراب وهابی عربستان کجا!

شهدا رفتند تا موانع رشد و کمال ما که همان حکومت ظلم و جور شاهنشاهی بود برداشته شود!
شهدا رفتند تا ما عزت و آزادی معنوی و الهی و انسانی خود را بازیابیم!
و این چیزی است که نه عراق باحجاب یافت می شود و نه در عربستان پر نماز!
هرچند که این عزت و آزادی الهی و معنوی بدون حجاب و نماز بدست نخواهد آمد!

پس خودمان را اسیر افقهای پایین نکنیم که اگر همه فکر و انرژی مان را در پوسته ها صرف کنیم، هرگز به مغز نخواهیم رسید و هرگز نخواهیم توانست آرمان بلند شهیدان را بشناسیم!

هدف شهیدان و ادامه راه آنها

آیا شهیدان برای اسلام شهید شدند؟
اسلام یک مفهوم است و نه یک مصداق!
دین یک سری دستورات است برای رشد و کمال معنوی و سعادت انسان و اسلام کاملترین این مجموعه دستورات.
پس دین برای انسان است نه انسان برای دین!
اما از طرفی کاملترین انسانهای تاریخ در راه زنده نگه داشتن این دین از ابتدای خلقت تا کنون، جانفشانی کرده اند!
پس می توان گفت که شهدا برای دینی جانفشانی کردند که وسیله ای برای رشد و کمال معنوی انسان است.
و این هدف همه شهدای طول تاریخ است.
شهدای انقلاب و دفاع مقدس
شهدای صدر اسلام تا کنون
و شهدای دوران پیامبران قبل از اسلام از خلقت آدم تا کنون.
و اینجاست که می بینیم
در هیچ کشور دیگری شهدا مقدس نیستند، چون آرمان الهی ندارند، کشتگان دیگر ملتها حداکثر در راه وطن و خاک کشته شده اند نه بیشتر.
ادامه راه شهیدان چیست؟
ادامه راه شهیدان در حقیقت تلاش در راه آرمان شهداست و در حقیقت تلاش در راه رشد و کمال معنوی انسانها.
انسانهایی که می توانند ایرانی باشند یا غیر ایرانی
مسلمان باشند یا غیر مسلمان
و حتی دیندار باشند یا غیر دیندار
همان آرمانی که 124000 پیامبر و 12 امام برایش جانفشانی کردند و بازهم به نتیجه نرسیدند
و این آرمان قرار است با ظهور معصوم چهاردهم تحقق یابد.
و اینجاست که می بینیم شهدای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس قداست ویژه ای دارند چرا که آنها در راه حفظ انقلابی به شهادت رسیدند که به تعبیر امام خمینی(ره) مقدمه حکومت مهدوی بود.

شهدا برای چه رفتند؟

شهدا برای چه جانشان را فدا کردند؟
برای اینکه ما نماز بخوانیم و روزه بگیریم و حجاب داشته باشیم؟
آیا قبل از انقلاب مردم ما نماز و حجاب نداشتند؟
آیا عراقی هایی که ما در جنگ با بودند،‌ نماز نمی خواندند؟
آیا حجاب زنان عراقی از حجاب زنان ما بهتر نبود؟
شاید بگوییم شهیدان جانشان را دادند که وطن ما در دست دشمن نیفتد!
بازهم می گویم، واقعاً اگر کشور ما به دست صدام می افتاد چه می شد؟
عراقی های زمان صدام هم نماز می خواندند و هم روزه می گرفتند و هم زیارت می رفتند و هم دعا می خواندند!
از طرف دیگر سربازان بسیاری در کشورهای مختلف در راه وطن جان دادند، آیا همه آنها مقدس اند و باید راهشان را ادامه داد و نامشان را بر خیابانها گذاشت؟
مطمئن باشیم تا وقتی حقیقت مفهوم شهادت و حقیقت هدف شهدا را نفهمیم، ادامه دادن راه شهدا امکان ندارد!

وقتی مقصد و مبدأ راهی را نمی شناسیم، چگونه می خواهیم ادامه اش دهیم؟ از کدام طرف؟

در این صورت ذکر نام شهدا و تماشای عکسهایشان و زیارت قبورشان تنها اندکی برای تلطیف روحیه و عشق و حال معنوی مفید است و نه ساخته شدن و رشد معنوی!
در این وادی مثل بچه ای می مانیم که دور چرخ و فلک می گردد و کیف می کند و مدتی بعد هم پیاده می شود و می رود به دنبال بقیه زندگی اش!
ما هم به مناطق عملیاتی سفر می کنیم، اشکی می ریزیم و صفایی و می کنیم و کیفی می کنیم و بعد به وطن می رسیم و پیاده می شویم و می رویم به دنبال زندگی سابقمان!

آیا خدا به کشته شدن شهیدان نیازی دارد؟
آیا خدا برای حفظ دین خودش به تلاش انسانها نیاز دارد؟
آیا شهیدان به ذکر نامشان و انتشار عکسها و زیارت قبورشان نیاز دارند؟
گاهی موقع دفاع از شهدا و جانبازان آنقدر آنها را موجودات ذلیل و درمانده معرفی می کنیم که دگر اندیشان تصور می کنند:
مادر شهید به خاطر فدا کردن فرزندش امروز طلبکار جامعه است!
جانباز در مقابل دادن دست و پایش امروز مزد می خواهد!
رزمنده و ایثارگر دیروز ما امروز تشنه بزرگداشت و تمجید و احترام است!
(هرچند گروهی از استحاله شدگان آنان اینچنین اند اما این حقیقت ایثار و شهادت و دفاع مقدس نیست)!
نه خدا، نه پیامبر و نه امامان و نه دین خدا، هیچ نیازی به تلاش امثال ما ندارند!
مسلماً مقصود خدا از «إن تنصرالله» این نیست که خداوند به کمک ما نیاز دارد!
اما این ماییم که برای رشد و کمال معنوی خودمان به تلاش در این راه نیاز داریم و تا تلاش نکنیم و ایثار و جهاد نکنیم به کمال نمی رسیم!

زنده نگه داشتن یاد شهدا و ادامه راه شهید یعنی چه؟

زنده نگه داشتن یاد شهدا و ادامه راه شهید یعنی چه؟
یعنی اینکه عکسهایشان را به در و دیوار بزنیم و نامشان را بر کوچه ها و خیابانها؟
یا مثلاً وصیت نامه هایشان را چاپ کنیم و منتشر کنیم و بخوانیم و عمل کنیم؟
معتقدم حتی عمل به وصیت نامه شهدا هم کافی نیست!
یک بار از بیرون و بدون نگاه احساسی و تقدس مآبانه به وصیت نامه یک شهید نگاه کنید:
بسیاری هایش جملات تکراری و کلیشه ای است!
از همانها که در کتابهای دینی دبستان و راهنمایی (و نه حتی دبیرستان) پیدا می شود و طبیعی است که برای دگر اندیشانی که بدون احساس تقدس به آنها نگاه می کنند، جذابیت ندارد!
برای اینکه شهدای ما نه فیلسوف بودند و نه روانشناس و نه نظریه پرداز و نه حتی عالم دینی!
خیلی هاشان حتی سواد خواندن و نوشتن هم نداشتند!
اما . . .
راه خدا را خوب شناخته بودند!
ولی خیلی هایشان نمی توانستند در قالب کلمات و جملات آنچه دیده بودند و فهمیده بودند،‌ بیان کنند!
ما چطور؟
واقعاً راه خدا را شناخته ایم؟

راه خدا چیست؟
مسلماً راه خدا همان دین الهی است و همان حقیقت دین اسلام است.
اما حقیقت دین اسلام چیست؟
بازهم می خواهم کمی از مستی دنیای شیرین شور و احساسات عارفانه بیرون بیاییم و با نگاهی معرفت شناسانه فکر کنیم:
اگر از ما بخواهند مثلاً 5 واژه را که بدون فکر کردن با شنیدن کلمه «اسلام» می شنویم، نام ببریم،‌ چه می گوییم؟
شاید :
حجاب، نماز، روزه، مفاتیح و . . .
اما واقعاً اولویت اصلی و حقیقت اصلی دین ما همین هاست؟
اگر دقت کنید،‌ می بینید برخی از اینها جزء فروع دین اند، برخی حتی جزء فروع هم نیستند و فقط جزء واجباتند و برخی حتی واجب هم نیستند!
آیا راه خدا فقط همینهاست؟

شهادت یعنی چه (1)

نمی دانم تاریخچه شهید و شهادت به چه زمانی برمی گردد؟
دوران دفاع مقدس؟ انقلاب اسلامی؟ واقعه کربلا ؟ صدر اسلام و یا . . .
اما معتقدم از همان ابتدای خلقت این حقیقت نورانی و مقدس وجود داشته است.
اما واقعاً حقیقت شهادت چیست؟
فکر می کنم گاهی لازم است به جای پرداختن به مصداقها اندکی هم در مورد مفهوم شهید و شهادت فکر کنیم.
سالهاست که واژه شهید و شهادت برایمان یک تقدس کلیشه ای دارد. آنقدر در این واژه ها و شور و احساسات زیبا و شیرینش غرق شده ایم که حقیقت را فراموش کرده ایم،‌ آنچنان که وقتی می خواهیم از آن دفاع کنیم از چند جمله کلیشه ای استفاده می کنیم و دیگر هیچ . . .
برای همین هم گاهی در پاسخ منطقی و استدلالی به دگر اندیشان در می مانیم و باز مجبور می شویم از همان شور و احساساتی استفاده کنیم که برای آنان قابل درک نیست!

اما همین دگر اندیشان وقتی خودشان اندکی از حقیقت ماجرا را درک می کنند، طوری متحول می شوند که خودمان تعجب می کنیم.
بدنیست کمی فکر کنیم و قدری از این آب زلال بیرون بیاییم و با نگاهی عمیق و معرفت شناسانه به حقیقت این مفهوم مقدس نگاه کنیم، چرا که معتقدم در پس این مفهوم حقایق دیگری وجود دارد که اگر درکش کنیم بهره های بسیار بالاتری خواهیم گرفت.

شهید کیست؟

به کسی که در راه خدا کشته می شود، شهید می گویند.
اگر مبنا را تعریف ساده فوق قرار دهیم، چند نکته در می آید:
کسی که راه خدا را انتخاب کند
در این راه تلاش کند
آنقدر که از فدا کردن جانش هم دریغ نکند
و در پایان هم جانش را در این راه فدا کند.
حال فکر نمی کنید برخی از ما می خواهیم از آخر به اول برسیم؟
برخی از ما هنوز در شناخت راه خدا مانده ایم چه رسد به انتخابش!
یا حال و حوصله تلاش کردن نداریم!
می دانیم که بالاخره می میریم!
فکر می کنیم که اگر مثلاً برای عشق و حال (البته لذت معنوی) به مناطق عملیاتی برویم و تصادفاً مینی هم در کنار ما منفجر شود، به فیض شهادت می رسیم!
واقعاً حقیقت شهادت همین است؟!

عمل به احادیث

به اين دو حديث دقت كنيد:


امام جواد عليه السلام : عزت مؤمن در بي نيازي او از مردم است.
امام حسين عليه السلام: نيازهاي مردم به شما، نعمتهاي خداست. پس از اين نعمتها ملول نشويد.

تا به حال فكر كرده ايد كه ما دقيقاً برعكس عمل مي كنيم:
وقتي كارمان به كسي گير مي كند، به سراغ او مي رويم خواهش و تمنا مي كنيم؛ لازم باشد التماس مي كنيم و هرچه عزت و غرور و آبرو داريم مصرف مي كنيم تا او منتي بگذارد و لطفي بكند.
اما . . .
وقتي كسي با ما كاري دارد و كارش به گير كرده است، اخمهايمان را در هم مي كشيم، از جايمان تكان نمي‌خوريم و مي گوييم هرکس كار دارد، خودش بيايد! و در اين بين كلي غرور و تكبرو منيت ذخيره مي كنيم و منت مي گذاريم كه بله . . . اگر من نبودم كار تو انجام نمي شد و اگر من اين كار را نمي كردم تو به اينجا نمي رسيدي و . . .

حالا متوجه مي شويم كه چرا: پيامبر(ص) «طبيب دوار بطبه» بود!
و خودش به دنبال نيازمند مي گشت تا دردش را دوا كند!
و چرا كارهاي شخصي را خودش انجام مي داد و از كسي درخواست نمي كرد!


دنیا زندان مؤمن است یعنی چه؟

این تعبیر را زیاد شنیده ایم: «الدنیا سجن المؤمن و جنه الکافر» دنیا زندان مؤمن است و بهشت کافر. بعد هم برای آن شرح و تفسیرهایی بیان کرده اند که مثلاً به این دلیل است که مؤمن در دنیا رنج و سختی زیاد می کشد و آزمایش می شود اما کافر در اینجا عیش و نوش می کند و در جهنم عذاب می کشد و . . .

این شرح و تفسیرها شاید تا اندازه ای صحیح باشد اما کاملاً گویا نیست. چرا که زندان ویژگی اصلی اش تنگی و اسارت است نه اعمال شاقه! ممکن است زندانی باشد که شکنجه هم نداشته باشد اما فقط محیط کوچک و دربسته باشد.

برای روشن شدن مطلب بد نیست نگاهی به مراحل تولد انسان بیندازیم:

انسان در ابتدا که به دنیا می آید نطفه ای بسیار کوچک در رحم مادر است. تا نطفه کوچک است، فضای رحم مادر برایش کافی است؛ در همان جا زندگی می کند و تغذیه می کند. اما وقتی 9 ماهه شد، فضای رحم مادر برایش کوچک است. دیگر آن فضا نمی تواند نیازهای او را برآورده کندو او را رشد دهد. لذا باید از آن فضا بیرون بیاید و در محیط بزرگتری به زندگی ادامه دهد.

حال همین نوزاد رشد کرده وقتی وارد دنیا می شود، فضای دنیا برایش بزرگ است و می تواند از همه اماکانات آن برای رشد و کمال خود استفاده کند. اما همین انسان وقتی روحش بزرگ و متعالی شد و اندیشه اش رشد کرد، دیگر فضای دنیا برایش کوچک است یعنی هرچند جسمش حتی یک میلیونیم دنیا را هم اشغال نمی کند ولی روحش دیگر در این دنیا ارضاء نمی شود و به عوالم دیگری نیاز دارد. لذا روحش احساس اسارت می کند و دنیا برایش زندان است.

حال تصور کنید در زمان پس از ظهور اگر همه انسانها بتوانند به رشد و کمال برسند و از همه امکانات دنیا برای این رشد و کمال استفاده کنند، دیگر دنیا برایشان کم است و آن موقع است که به نوعی تاریخ انقضای دنیا تمام می شود و صحنه قیامت رخ می دهد و همه انسانها وارد عالمی می شوند که عظمت بی نهایت دارد و بتوانند از همه عظمت آن بهره مند شوند.

حال تصور کنید انسانهایی که نتوانسته باشند یا نخواسته باشند که از این دنیا برای رشد و کمال بهره بگیرند، وقتی وارد قیامت می شوند، نمی توانند از همه عظمت آن استفاده کنند و به نوعی شبیه نوزادی می مانند که ناقص به این دنیا می آید.



افزایش علم و معرفت در زمان ظهور برای شناخت خدا

خداوند هدف از خلقت عالم را شناخت خود معرفی کرده و فرموده است:

من گنج مخفی بودم، پس دوست داشتم که شناخته شوم، پس خلقت را آفریدم.

از طرفی تنها موجودی که می تواند خدا را بشناسد، انسان است و معلوم است که شناخت خداوند با علم و معرفت ممکن است چرا که اساساً پدیده شناخت هرچیزی داشتن علم و معرفت به آن است.

حال در نظر بگیرید بشر ناقص امروز که نیمی الهی و نیمی زمینی است، چگونه می تواند خدا را بشناسد. اینجاست که وظیفه امام و انسان کامل مشخص می شود. کار امام در اینجا افزایش و رشد علم و معرفت انسانهاست تا بوسیله آن بتوانند خدا را بشناسند.

از طرف دیگر در حدیث داریم که علم 27 حرف است و تا قبل از زمان ظهور 2 حرف آن شناخته شده و 25 حرف آن بعد از ظهور شناخته می شود.

اگر این دو عبارت را کنار هم بگذاریم در می یابیم که افزایش این علم و معرفت در زمان ظهور در حقیقت برای شناخت خداوند است یعنی در زمان ظهور موانع با برقراری عدالت، موانع از پیش پای بشر برداشته می شود، به کمک امام عقول مردم رشد می کند به نحوی که ظرفیت افزایش علم و معرفت را پیدا کنند و در نتیجه آن، با افزایش علم و معرفت، خداوند نیز بیشتر شناخته می شود و هدف خلقت عالم محقق خواهد شد. در حقیقت این چرخه آفرینش که با هدف شناخت خداوند آغاز شده، در نهایت امر و در زمان ظهور به مقصد اصلی خود خواهد رسید.


جدال انسان و خدا!

دینی که بسیاری از ما معرفی می کنیم، نوعی طرفداری از خدا در جدال انسان با خداست!
انگار که خداوند همچون یک پادشاه ظالم بر اریکه قدرت نشسته است و برای حفظ منافع و قدرت خدایی اش قانون و دین وضع کرده و انسان هم مثل برده ای حقیر موظف است در قبال رزقی که از خداوند دریافت می کند، اوامر ملوکانه را اجرا کند و گرنه جلادان پادشاه او را پس از مرگ او را به سیاهچال جهنم خواهند انداخت!
در چنین دینی انسان نه حق دارد و نه ارزش و کرامت! بلکه تنها مکلف است تا برای رهایی از سیاهچال ( و شاید هم رسیدن به بهشت)‌ اوامر شاهانه را که تنها برای حفظ قدرت پادشاه و امیال اوست، اجرا کند! (نعوذ بالله)
اگر اندکی فکر و تحقیق کنیم می فهمیم که این همان دین کلیسایی قرون وسطی است که معتقد است حتی علم هم مخصوص خداست و انسان حقیر حق ورود به ساحت قدسی خداوند را ندارد و طبیعی است که نهایت و بازتاب چنین دینی، انسان رنسانس است. ‌انسانی که انتقام تحقیر خود را از هرچه که بوی خدا و دین می دهد، خواهد گرفت .
اما آیا نگاه اسلام هم همین است؟ آيا انسانی که در قرآن معرفی شده هم همین است؟
در ادامه بحث سری به آیات انسان شناسی قرآن می زنیم تا متوجه شویم که نگاه قرآن به انسان چیست.

اگر دوست دارید به لینکهای زیر هم مراجعه کنید:

دعوای انسان و خدا در جامعه اسلامی

قرون وسطی- جلوه تحقیر انسان

رنسانس، خشم انسان تحقیر شده

دین برای انسان است یا انسان برای دین؟

سؤالی که شاید ابتدا پاسخ دادن به آن دشوار به نظر برسد ولی با کمی تفکر پاسخ آن روشن است.دین برنامه زندگی انسان و وسیله ای برای رشد و کمال اوست و اساساً اگر انسانی در زمین نبود و نیازی به رشد و کمال نداشت، دینی هم وجود نداشت. همچنانکه هرگز برای گیاهان و حیوانات دین و هدایت و رشد و کمال تعریف نمی شود!
اما گاهی بعضی از ما کاسه داغتر از آش می شویم و دین و اسلام و خدا را موجوداتی در نظر می گیریم که باید از حق آنها دفاع کنیم و به خاطر دفاع از این موجودات مقدس گاهی آنچنان انسانها را تحقیر می کنیم که نمی دانیم با این کار دیگر توان و خاصیتی برای دین نمی ماند تا انسانها را هدایت کند.
تعجب نکنید این ادعاها نه اومانیستی است و نه تقدس زدایی و نه تفکرات اصلاح طلبی! اینها همان نگاه دینی و قرآنی به انسان است که تاکنون از نگاه ما دینداران سطحی نگر مغفول مانده است.
بله، هم دین و اسلام مقدس است و هم خداوند متعال. اما انسان هم موجودی با کرامت و با ارزش نزد خداوند است که خودش او را تکریم کرده است. لذا هرگز و هرگز حفظ حرمت دین و خدا در مقابل حفظ حرمت و کرامت قرار نخواهد گرفت

لذا اگر به خیال حفظ حرمت دین، انسان را تحقیر کردیم بدانیم خدا و دین را هم تحقیر کرده ایم! و ما در ادامه بحث دلایل دینی و منطقی این ادعاها را بررسی خواهیم کرد تا بفهمیم که ارزش نهادن به انسان نه تنها ارتباطی به اومانیست غربی ندارد بلکه نگاهی صد درصد دینی و قرآنی است.

روح دین کدام است؟

بارها پیش آمده که امثال ما از روی وظیفه یا دغدغه شخصی می خواهیم دین را تبلیغ کنیم. اما چون نمی دانیم اهم و مهم چیست، گاهی تصویری از دین در ذهن مخاطب می سازیم که یا او را بیزار می کند و یا در فشار و سختی می اندازد!
در دین موضوعات متفاوتی داریم: اخلاق، احکام، عقاید و هرکدام جزئیات مخصوص خودش را دارد. اما اهمیت آنها یکسان نیست. همچنان که تقدم و تأخر آنها نیز باهم متفاوت است.
تصور کنید کسی از ابتدا وضو را درست یاد نگرفته مثلاً از ابتدا دست چپ را قبل از دست راست می شسته و همین طور هم یقین کرده است و هرگز به ذهنش هم خطور نکرده که احتمال دارد اشتباه باشد و با همین وضعیت 30 سال نماز می خواند و بعد از از دنیا می رود. آیا به خاطر چنین نمازهایی عذاب می شود؟
مسلماً نه!
زیرا او هرگز احتمال هم نمی داده که ممکن است وظیفه اش چیز دیگری بوده باشد و یقین داشته و همین یقین برای او حجت است.
اما اگر کسی در درون خودش صفت حسادت دارد و نمی داند یعنی به خاطر غرور و خودبرتر بینی نمی تواند این عیب را در خودش پیدا کند.
آیا به سعادت خواهد رسید؟ آیا می تواند عذر بیاورد که من از حسادت خود خبر نداشتم؟!
مسلماً نه!
پس معلوم می شود این دو نقص در وضعیت یکسانی قرار ندارند؛ و اهمیت دومی نسبت به اولی آنقدر زیاد است که دومی ممکن است به هلاکت برسد و اولی به سعادت!
اگر دقت کنیم می فهمیم که اهمیت اخلاق در سعادت بشر بسیار بسیار بیشتر از احکام فقهی است. اما متأسفانه اغلب مبلغین ما در ابتداترین قدم، تبلیغ دین را با احکام آغاز می کنند!
مثال دیگر: دو نمازگزار را در نظر بگیرید:
اولی برای نماز وضو گرفته اما بدون اینکه متوجه شده باشد، به خواب رفته و وضویش باطل شده، اما چون متوجه نشده، یقین دارد که باوضوست و با همین وضعیت نماز می خواند.
دومی برای نماز وضو گرفته اما یادش رفته که وضو گرفته است و یقین دارد که بی وضوست، اما باز اهمیت نمی دهد و نماز می خواند.
نماز کدام صحیح است؟
مسلماً اولی! با وجودی که اولی در حقیقت وضو نداشته و دومی در حقیقت وضو داشته است!
چرا؟!
چون آنچه در عبادات و اعمال مهم است روح تعبد و اخلاص است، نه ظاهر اعمال. عبادات مثل دستگاه مکانیکی یا الکترونیکی نیست که اگر دکمه هایش را درست فشار دهی کار کند و اگر دکمه ای را اشتباه بزنی کار نکند!
همچنانکه در بسیاری از احکام وجود سهو یا فراموشی یا جهل لطمه ای به درستی عبادت وارد نمی کند و آنچه مهم است روح تعبدی است که در دل عمل نهفته است.
به تعبیر بهتر برای خداوند مهم نیست که نتیجه عمل من مطابق متن رساله باشد یا نه، برای او مهم است که من آنچه توان دارم و احتمال می دهم وظیفه دارم برای ادای عبودیت و بندگی ام انجام داده باشم!
اما آیا آنچه ما به عنوان دین به مردم و به خصوص جوانان معرفی می کنیم، همین است؟
آیا فکر نمی کنیم اگر همه انرژی بر روی صورت نماز و عبادات گذاشتیم و از روح غافل ماندیم، نتیجه تبلیغ ما تنها یک ماشین مکانیکی می شود؟
آیا نمی ترسیم از اینکه نتیجه این نوع تبلیغ ابلیسی شود که بعد از 6000 سال عبادت مکانیکی به خاطر نداشتن روح عبادت و به خاطر حسادت و تکبر ناشناخته اش از درگاه خداوند رانده شد؟

واکسیناسیون دینی

تا به حال فکر کرده اید چرا بعضی حرفهای دینی ما اثر نمی کند؟
چرا جوانان در مقابل بعضی حرفها واکسینه شده اند؟
اگر بگویم خودمان نادانسته به آنها واکسن زده ایم تعجب می کنید!
کمی فکر کنید! واکسن چه می کند؟ یک میکروب ضعیف شده را وارد بدن انسان می کند و گلبولهای سفید به دلیل ضعف این میکروب به راحتی می توانند با آن مقابله کنند و پیروز شوند‍!
حال کمی به فضای بین المللی و سیاسی جامعه نگاه کنید!
استکبار جهانی برای اسلام هراسی و تنفر جهانیان از اسلام از همین روش استفاده می کند:
چهره ای خشن مثل ریگی، طالبان، داعش و . . . را انتخاب می کند شعارهای اسلامی را از زبان آنها بیان می کند تا مردم جهان تصور کنند اسلام همین است و با مبارزه و مقابله با این اسلام ضعیف بتواند دنیا را برای مبارزه با اسلام حقیقی آماده کند.
خب، ما چه می کنیم؟
وقتی می خواهیم جوانان و نوجوانان را با اسلام آشنا کنیم، چه می گوییم؟
محدوده لغات و مفاهیم معرفی ما چقدر است؟ نماز، روزه، حجاب، قرآن، مسجد، موسیقی حرام، محرم و نامحرم، روابط دختر و پسر و بیان احکام رساله، واجب، حرام، عذاب، ثواب و . . .
تقریباً همین! یا کمی بیشتر از این!
آیا اینها در مقابل انبوه مسائل دین، شناخت انسان، شناخت خدا، ‌شناخت هستی، تفکر و تعقل در جهان طبیعت، سفارش به علم و عشق و محبت و در نهایت مقام بلند خلافت الهی انسان، یک دین ضعیف شده نیست؟
وقتی همه دین را در قالب محدود حجاب خلاصه کردیم و جوانان تصور کردند که دین یعنی چادر و حجاب، آن وقت تصور می کنید این چادر سیاه نازیبا که تنها باید موجب گریز نامحرمان و حفظ حریم خانواده باشد، می تواند در مقابل صدها عروسک بزک شده ماهواره ای مقاومت کند و نظر جوانان زیبادوست را به دین جلب کند؟ یا محدوده گریزش همه دین را هم دربر می گیرد؟
آیا این همان میکروب ضعیف شده ای نیست که خودمان با دست خودمان درست کرده ایم و به رایگان در دست دشمن قرار داده ایم و او حداقل توانسته بر همین یک دستور دینی ما غلبه کند و ما هر روز ما فریاد «وا حجابا» سر می دهیم؟!
آیا آنچه پیامبر ما از دین به مردم معرفی می کرد، و مردم به خاطرش شکنجه ها را تحمل می کردند، همین قدر کوچک بود؟
آیا آنچه امام ما به مردم معرفی کرد و جوانان به خاطرش انقلاب کردند و جنگیدند و کشته شدند، همین قالب کوچک بود؟
امام ما و حقیقت انقلاب ما تجسم همه دین بود و همان است که هنوز بعد 36 سال دشمنان ما در مقابل این درخت تنومند درمانده اند و ما هنوز اندر خم قالبهای کوچک و کلمات کهنه دیروز مانده ایم.
چاره ای نداریم که ما هم اندکی بزرگ شویم و همه دین را با همه حقیقتش، زیبایی اش، عدالتش، محبتش و عظمت انسانی اش به جوانان معرفی کنیم!

آیا جوانان به دین نیاز دارند؟

بارها شده که حوصله مان سر رفته تلویزیون را روشن می کنیم تا یک برنامه سرگرم کننده،‌ جذاب یا مفید را تماشا کنیم و به اوقات فراغتمان را پر کنیم:
کانالها را یکی یکی رد می کنیم و وقتی به شبکه های آی فیلم،‌ تماشا، نمایش می رسیم متوقف می شویم و فیلمش را بررسی می کنیم. بعضی هامان هم که علاقیات خاصی داشته باشیم شبکه خبر، مستند یا ورزش را مرور می کنیم و . . .
اما یادتان می آيد در چنین مواقعی سخنرانی یک سخنران ناشناس توجه ما را جلب کرده باشد؟ خیلی به ندرت!
حتی وقتی هم روحیه دینی مان گل می کند و به دنبال سخنرانی می گردیم، باز هم اغلب سخنرانیها تکراری و کلیشه ای است مگر افراد خاص!
حالا خودتان را به جای نوجوانان و جوانان بگذارید که باید به زور سر کلاسهای دینی بنشینند، پای سخنرانیهای تکراری بنشینند و خمیازه بکشند و وقتی تحملشان تمام شد آرام آرام موبایلها را درآورند و خودشان را خیلی یواشکی مشغول کنند و . . .
چرا؟
برای ما هم شنیدن حرفهایی که بارها شنیده ایم و یا حرفهای جدیدی که هیچ نیازی به آنها احساس نمی کنیم، ملال آور است.
بعد هم گله می کنیم که چرا مساجد ما فقط از پیرزنها و پیرمردها پر می شود و جوانها را باید در کافی نت و کافی شاپ و سینما پیدا کرد!
تا به حال شده فکر کنیم: نیاز جوانان امروز چیست؟ و به جای بیان احکام و فلسفه حجاب سعی کنیم نیازهای حقیقی آنها را جواب دهیم؟
تا به حال شده که سعی کنیم با استفاده از دستورات دین عزیزمان و از میان صدها روایت خوانده نشده معصومینمان مشکل دختری را که در عشق پسر محبوبش شکست خورده است، حل کنیم یا اینکه فقط یاد گرفته ایم موعظه کنیم و گوش او را از واجب و حرام پر کنیم!
اگر دلسوز جوانان هستیم باید ابتدا نیازهای قلب و روح آنان را بشناسیم و بدانیم اگر پاسخ نیازهای خود را در دین پیدا کنند، هرگز آن را رها نخواهند کرد.
و ما شک نداریم که دین برای همه نیازهای ما پاسخ دارد فقط کافی است به جای تکرار حرفهای کلیشه ای کمی هم برای نیازهای بی جواب جوانان جستجو کنیم!

آیا دین فقط تکلیف و دردسر است؟

دختر نوجوانی از من پرسید: چرا دختران 9 ساله به تکلیف می رسند و پسران 15 ساله؟

آخه این انصافه؟
سعی کردم پاسخی برای سؤالش پیدا کنم و قانعش کنم و تا حدی موفق شدم اما . . .
بعدش به فکر فرو رفتم :

نوجوان ما دین را مثل زندانی می داند که ناگزیر از ورود به آن است اما دلش می خواهد که تا آنجا که ممکن است دیرتر وارد این زندان شود تا از آزادیهای بیرون از زندان حداکثر استفاده را بکند!
اما چرا؟
او یک نوجوان دیندار بود که در خانواده ای دیندار پرورش یافته بود و دستورات دینی را پذیرفته بود و عمل می کرد اما . . .
فقط کمی راحت تر از اعمال شاقه در یک زندان!
تقصیر او نبود!
تقصیر من و امثال من است!
تقصیر ماست که دین را طوری به نوجوانان آموزش داده ایم که:
دیندارهایشان باور کنند که دین یک زندان است با اعمال شاقه که اگر اعمال شاقه اش را انجام ندهی آخرش آتش جهنم است و اگر درست و مو به مو انجام بدهی شاید بهشتی، باغی پر از درختان سرسبز و . . .
غیر دینداران هم ترجیح دهند آتش آخرش را انکار کنند و عطای بهشتش را به لقایش ببخشند!
اما آیا همه حقیقت دین همین است.
آیا پیامبر ما و امامان ما هم فقط اعمال شاقه انجام می دادند به امید یا ترس 60 یا 70 سال آینده؟!
آیا در این دین حنیف و فطری و عقلانی و نازنین ما چیزی با طعم شیرینی و زیبایی و لذت قابل لمس، برای امروز وجود ندارد که برای نوجوان ما هم چشیدنی باشد؟!
آیا همه لذتهای دین مخصوص عارفان و زاهدان 80 - 90 ساله تارک دنیاست؟ و برای بقیه همه اش تکلیف، دردسر و مصیبت!
فکر نمی کنید اگر دین برای نوجوان ما به اندازه خوردن یک بستنی هم لذت داشته باشد،‌ آن را رها نخواهد کرد؟
کافی است به چهره های رنگ و وارنگ نوجوانان در مراسم احیاء، عزاداری، اعتکاف و حرم امام رضا نگاه کنید!
بیایید یک بار هم به جای سخن گفتن از سختیها و تکالیف و دردسرهای دین، کمی هم از لذتها، زیباییها و شیرینی های آن برای نوجوانان سخن بگوییم و اگر تاکنون خودمان این گوهرهای ارزشمند را پیدا نکرده ایم برای خودمان هم که شده به دنبالش بگردیم.
شاید این نوشتار بتواند قدری از آن زیبایی ها را برای مخاطبین خود به تصویر بکشد. ( البته در حد بضاعت نویسنده)