موضوع: "فلسفه انقلاب اسلامی"

آرمان انقلاب ادامه دارد

آرمان انقلاب ادامه دارد

گاهی درس که می خوانی همه فکرت به نمره ای است که قرار است از امتحان دریافت کنی

و وقتی نمره دلخواهت را نمی گیری از تلاش برای درس خواندن پشیمان می شوی

اما بزرگترها یادآوری می کنند که هدف درس خواندن، نمره نیست!

 و این ماجرای امروز انقلاب ماست

نام انقلاب را که می شنوی به یاد خیلی چیزها می افتی:

استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی

اما وقتی دور و برت را نگاه می کنی:

رآکتور پر از بتون می بینی

«جمهور»ی که فریاد عدالت خواهی اش خاموش می شود

و اسلامی که روز به روز مغزهایش بیشتر فرار می کنند و پوسته هایش ضخیم تر می شوند

به یاد «آزادی» می افتی که پس از سالها هنوز جرأت تعریف خودش را ندارد و آنقدر دستخوش حجابها و گرد و غبارها شده که کسی باورنمی کند یکی از بزرگترین آرمانهای انقلاب بود!

و امروز مردم، مثل معلمی می مانند که باید درس انقلاب را از کلاس اول و صفحه اولش برای مسؤولان دوباره توضیح بدهند تا یادشان بیاید که هدف انقلاب چه بود!

اما بازهم بزرگترها از انقلاب پشیمان نشده اند

بزرگترها هنوز هم می گویند هدف انقلاب تنها حکومت و جمهوری اسلامی نبود!

انقلاب آرمان بزرگی داشت که هنوز هم ادامه دارد هرچند مسؤولانش نتوانند نمره دلخواه مردم را کسب کنند!

آزادی انقلاب

آب وقتی یخ می زند، جرأت ندارد از قالب تعریف شده اش خارج شود.

یخ که آب می شود جاری و روان است اما باز نمی تواند شکلی غیر از ظرف و محیط خود انتخاب کند.

ولی بخار حتی به زندگی زمینی هم نیاز ندارد آنقدر آزاد است که از زمین به آسمان سفر می کند و بالا می رود.

انقلاب آمد تا انسان ها را بخار کند!

قلبهایی بسازد که ظرف قوم و قبیله و ملیت را رها سازد و به عشق همه انسانها بتپد

اندیشه هایی که هیچ قالب تعریف شده ای مانع پروازش نشود.

آرمانهایی که همه بندهای زمینی را پاره کند و تماشاگر آسمان باشد.

اما هنوز زمستانهایی هستند که:

آرمان خون شهیدانش را در لباس و پوشش جوانان محدود می کنند

دینش را به چهاردیواری مساجد و لای کتابها می فرستند

و در نهایت سفره کوچکی می چیننند که تنها گروه اندکی از ملت ایران را سیراب کند.

و اینها چه بدانند و چه ندانند،

و چه بخواهند و چه نخواهند،

زمستانند!

زمستانی که بخار انقلاب را در حوضچه ای کوچک سرد می کند تا حرارتش به کاخهای سبز و سفید نرسد.

سرمایی که اقیانوس انقلاب را در قالب دیروز منجمد می سازد تا آب زلالش نتواند تشنگان امروز و فردا را سیراب کند

اما مبشران بهار، تنها به شکوفایی و جوانه زدن انقلاب می اندیشند

جوانه زدن همه انسانها در همه جای عالم در همه زمانها

جوانه هایی که در نهایت به درخت تنومند ظهور می انجامد

و هدف معمار انقلاب هم همین بود.

22 بهمن مبارک

 

 @ensane_armani

 

 

11. انقلاب اسلامی مقدمه ظهور

اما انقلاب اسلامی با همه اوصافش تنها یک مقدمه بود:

مقدمه انقلابی که باید در سرتاسر جهان اتفاق بیفتد مقدمه حکومتی که باید همه جامعه بشری را در برگیرد

مقدمه عدالتی که باید موانع رشد و کمال همه انسانها را برطرف کند و این عدالت مطلق زمانی بر سرتاسر جهان گسترده خواهد شد که یک عادل مطلق و یک انسان کامل آن را برقرار سازد.

و تنها آن زمان است که آرمان انبیای الهی محقق خواهد شد و مدیریتی که همه پیامبران در طول تاریخ برای هدایت جامعه بشری در طلب آن بودند، در دست انسان کامل قرار می گیرد و بساط ظلم ظالمان برچیده خواهد شد و جامعه بشری با سرعت هرچه تمام تر مراحل رشد و کمال را تا رسیدن به مقام خلیفه اللهی طی خواهد کرد.

به امید آن روز

والسلام

 

10. ماکت انقلاب اسلامی

انقلاب اسلامی تنها یک ماکت بود، نشانه ای بود تا نشان دهد که :

 دین توانایی اداره جامعه را دارد دین می تواند زندگی دنیایی مردم را اداره کند و بلندگویی بود تا با قدرت تمام به دنیا اعلام کند که:

سیاست ما عین دیانت ماست.

 و جمهوری اسلامی در حقیقت نسخه به فعلیت رسیده همان دموکراسی پرادعا بود!

جمهوری اسلامی اثبات کرد که تنها وقتی حاکمان بر طبق مصالح مردم تصمیم می گیرند که چون پدری دلسوز خیرخواه آنان باشند و گرنه به جز تقوای الهی هیچ عاملی نمی تواند حاکم در رأس قدرت را مهار کند.

و ولی فقیه مصداق بارز این پدر دلسوز و خیرخواه بود!

 

9. حقیقت 22 بهمن

سالها بود که نظریه دموکراسی غربی پذیرفته شده بود و با حیله و ترفند توانسته بود رقبا را از میدان بیرون کند و یکه تاز میدان سیاست باشد.

اما . . .

آنچه در 22 بهمن 57 اتفاق افتاد حقیقت تازه ای بود:

دین پس از سالها خانه نشینی به عرصه حکومت و سیاست بازگشته بود.

دینی که نه با زور یک حاکم دینی، بلکه با خواست و اراده و جانفشانی مردم به میدان حکومت آمده بود.

سالها بود که انسان تحقیر شده قرون وسطی برای آزادی خود دین را کنار گذاشته بود و در حقیقت خدا را از صحنه زندگی خود حذف کرده بود!

و اینک . . .

انسان تحقیر شده تحت ظلم و ستم و استبداد می خواست تا آزادی از دست رفته خود را با حاکمیت دین بدست آورد حتی به بهای از دست دادن جانش!

و این برای انسانهای ماشینی رنسانس باور نکردنی بود!

پدیده انقلاب اسلامی در حقیقت یک بازگشت بود:

  • بازگشت انسان به حقیقت الهی خود
  • بازگشت دین به صحنه زندگی دنیا
  • بازگشت دین به عرصه مدیریت جامعه و در حقیقت احیای مدیریت دینی جامعه

و این همان حقیقتی بود که سالهای سال پیامبران الهی یکی پس از دیگری برای رسیدن به آن تلاش کردند و ناکام ماندند.

اما این همه ماجرا نبود .  . .

 

8.دوره رنسانس

 در دوره رنسانس آنچه که مورد هجوم قرار گرفت، حکومت دینی نبود بلکه خود دین بود و به بهانه توجه به انسان و آزادی او، روح الهی و حقیقت انسانی او لگدمال شد

و بعداً با رشد علم و تکنولوژی انسان به حیوانی ماشینیزه تبدیل شد که تکنولوژی برای رسیدن به خواسته های حیوانی اش به کار گرفت.

برای انسان له شده عصر رنسانس آنچه مهم بود آزادی بود و لذا هیچ حاکمیتی را تحمل نمی کرد جز اینکه به نوعی حاکمیت خودش بر خودش باشد.

و از اینجا بود که نظریه های جدید سیاسی به بازار آمد و آنچه در این میان گوشها را نوازش می داد نام به ظاهر زیبای دموکراسی بود که ویترین بسیار زیبایی داشت:

 مردم خودشان برای اداره کشور تصمیم بگیرند و از طریق رفراندوم افراد مورد نظر خود را انتخاب کنند و آنها امور کشور را بر اساس مصالح و خواست مردم اداره کنند!

اما آنچه در پشت پرده هنرنمایی می کرد هدف و مقصودی غیر از این داشت!

 

7.حکومت دینی کلیسا

 از طرف دیگر اتفاقات موجود در اروپا روند جدیدی را برای دنیای مدرن آن روز رقم زد که تاکنون تجربه نشده بود:

روند تاریخی قرون وسطی و حاکمیت به ظاهر دینی کلیسا خاطره ای بسیار تلخ از حاکمیت دینی برای مردم اروپا به جا گذاشته بود.

هرچند به نظر می رسید در کلیسا دین و خدا حکومت می کنند اما این حاکمیت نه متعلق به خدا بود و نه بر مبنای دین.

حاکمیت انسانهای هواپرستی بود که هوا و هوس خود را به نام خدا بر مردم غالب می کردند و به این نام انسان را تحقیر کردند و حتی او را از بسیاری از فرصتهای رشد و شکوفایی محروم کردند و انسان به جای آنکه بنده آزاده خدا باشد، مثل برده ای بود که تنها وظیفه دارد برای خدا کار کند و نانی بخور و نمیر بدست آورد.

این اندیشه تا آنجا پیش رفت که مسخره ترین اعمال و اندیشه ها، تقدس پیدا کرد و اندیشه های ضد علمی به عنوان نظریات دینی استحکام یافت و حتی بهشت و جهنم خداوند به فروش گذاشته شد و برای آن سند صادر گردید!

 

6.حکومت در عصر غیبت

 بعد از ماجرای صلح امام حسن(ع) و واقعه کربلا(ع) امامان به شدت تحت فشار حکام جور قرار داشتند به طوری که در زمان امام حسن عسکری(ع) حتی زنده ماندن امام عصر(عج) برایشان هزینه داشت به طوری که تصمیم داشتند قبل از به دنیا آمدن امام ایشان را به قتل برسانند.

و جالب است که همین عامل منجر به غیبت امام عصر(عج) شد و این غیبت سالها به طول انجامید!

دعوای بر سر مدیریت جامعه بعد از غیبت امام هم ادامه داشت:

در طول این سالها حاکمان زیادی حکومت کردند برخی بهره ای عدالت داشتند اما اکثراً تنها به قدرت می اندیشیدند.

در این میان عالمان دینی که وظیفه رشد و هدایت مردم را به عهده داشتند و پس از امامان معصوم محل رجوع مردم بودند، هریک بسته به قدرت و نفوذ سیاسی خود و شرایط جامعه و حاکمیت با این حاکمان برخورد داشتند:

برخی کاملاً تسلط داشتند تا آنجا که می توانستند دستورات حاکمان را تغییر دهند

برخی تنها به اعتراض بی ثمر اکتفا می کردند و اعتراضات بسیاری از آنان به زندان و تبعید و نهایتاً شهادت منجر می شد

و گروهی هم راه سکوت و تقیه را پی می گرفتند

اما در طول تاریخ هیچ یک موفق نشدند که حاکم وقت را کنار بگذارند و خود مدیریت جامعه را در دست بگیرند!

 

5. ضرورت مدیرت

 هدف پیامبران و پس از آنها امامان رشد و کمال انسانها و رساندن آنها به مقام خلیفه اللهی بود و برای این منظور لازم بود تک تک انسانها را هدایت کنند.

 اما آنچه کار هدایت پیامبران را تسریع می کرد، در دست گرفتن مدیریت جامعه بود.

در طول تاریخ می بینیم که پیامبرانی در هدایت خود موفق تر بوده اند که مدیریت جامعه را در دست گرفته اند و به نوعی تشکیل حکومت داده اند.

پیامبر بزرگوار اسلام(ص) تا زمانی که در مکه بود و تحت فشار حکومت مشرکان قرار داشت تنها می توانست مردم را به توحید دعوت کند اما قادر نبود مسائل اقتصادی و اجتماعی مردم را رشد دهد و به همین دلیل هم آیات احکام اجتماعی اسلام عمدتاً در مدینه و پس از تشکیل حکومت اسلامی نازل شد.

چرا که قبل از آن پیامبر قادر به اجرای آنها نبود.

امیرالمؤمنین هم زمانی توانست عدالت را در جامعه پیاده کند که پس از 25 سال خانه نشینی بر مسند حکومت نشست و اداره جامعه را در دست گرفت و گرنه تا قبل از آن جز پاسخ به سؤالات جمعی از شیعیان و مشورت به خلفا نمی توانست از همه ظرفیت امامت خویش استفاده کند و مردم نیز بی بهره ماندند.

 

4. سیاست و دیانت

 اگر دقت کنیم می بینیم که پیامبران تا زمانی که با حکام ظلم و جور کاری نداشتند، نه تحت تعقیب بودند و نه مورد خشم قدرتها.

اما زمانی که ارشاد آنان پایه های حکومت های ظلم را تهدید می کرد، ابتدا متهم به ساحر و جادوگر و دیوانه و کافر می شدند و بعد هم . . .

این تازه قبل از آنی بود که پیامبران به فکر در دست گرفتن مدیریت و حاکمیت جامعه بیفتند و بخواهند حکومت دینی برپا کنند!

یعنی:

از یک طرف پیامبران با ارشاد و هدایت و خداپرستی مردم کار داشتند، اما پایه های حکومت حاکمان می لرزید!

از طرف دیگر حاکمان برای حفظ قدرت و حکومت خود مانع دعوت و ارشاد و هدایت پیامبران می شدند!

این نشان می دهد که حکومت و مدیریت جامعه ارتباط تنگاتنگی با رشد و کمال و هدایت مردم دارد.

و در حقیقت نشان می دهد که در طول تاریخ :

هرگز دین از سیاست جدا نبوده است!

 

3.هدف بعثت انبیاء

 برمی گردیم به زمان صدر اسلام: 

هدف نزول قرآن و هدف بعثت انبیاء الهی چه بود؟

مطابق قرآن کریم خداوند انسان را خلق کرد تا جانشین او در زمین شود و صفات خدایی پیدا کند و همه انبیاء الهی برای رشد و هدایت انسانها و رساندن آنان به مقام خلیفه اللهی مبعوث شدند.

همه دستورات انبیاء الهی هم برای همین منظور بوده است.

 اما با مراجعه به تاریخ در می یابیم که اکثر انبیاء الهی در نهایت نتوانستند مأموریت خود را به طور کامل انجام بدهند؛

 اما چرا ؟

مانع اصلی موفقیت انبیاء چه چیزی بود؟

. . . .

 

 

2.نیاز به انقلاب

 عده ای می گویند انقلاب کردیم تا احکام اسلام را در جامعه پیاده کنیم!

بازهم سوال دیگری پیش می آید که چرا لازم بود احکام اسلام در جامعه پیاده شود؟

مگر آن کشورهایی که نام و نشانی از اسلام ندارند زندگی نمی کنند؟

 مگر در کشورهای مسلمان احکام اسلام پیاده نمی شود؟

مگر امروز که چندین سال از انقلاب اسلامی ما گذشته همه احکام اسلام پیاده شده است؟

و آیا در این صورت باید بگوییم انقلاب هدر رفت و تمام شد؟

 آیا اصلا می توان با یک انقلاب همه احکام اسلام را پیاده کرد؟

پیاده کردن احکام اسلام به چه لوازمی نیاز دارد؟

آیا پیاده کردن احکام اسلام نیاز به انقلاب دارد؟

 

1.هدف اصلی انقلاب

38سال از پیروزی انقلاب گذشت و ما همچون گذشته:

پیروزی انقلاب را جشن می گیریم

با آرمانهای امام تجدید پیمان می کنیم

روز 22 بهمن در راهپیمایی شرکت می کنیم و .  . .

اما بد نیست یکبار هم در کنار جشن ها و شادیها و خاطرات به فلسفه و هدف انقلاب اسلامی فکر کنیم:

چرا انقلاب شد؟

واقعاً هدف از انقلاب چه بود؟

چه هدفی بود که لازم بود این هم انسان کشته و زندانی شود اما بازهم انقلاب اتفاق بیفتد؟

چه هدفی بود که حتی برای شخصی مثل امام(ره) می ارزید که خودش را به خاطرش فدا کند؟

مشکل ما قبل از انقلاب چه بود؟

مردم فقیر بودند؟

خانمها بی حجاب بودند؟

مسؤولین مملکت دیندار نبودند؟

مردم نماز نمی خواندند؟

مسلماً هیچ یک از اینها هدف اصلی انقلاب نبود!

 

ادامه دارد . . .