موضوع: "عاشورایی"

محرم کرونایی!

محرم کرونایی!

✍️شاید باورمان نمی شد که ماه محرم امسالمان هم درگیر کرونا باشد، اما شد!
?اما می تواند بهانه ای باشد تا قدری عزاداری ها و شور و شعور حسینی مان را خانه تکانی کنیم.

✍️سالهاست که عادت کرده ایم که با شروع ماه محرم در و دیوار شهرمان سیاه پوش ماتم باشد، و امسال که ترس از ویروس، اجتماعاتمان را تهدید می کند، ماتم گرفته ایم که ماتم را چگونه برگزار کنیم؟!

◾️ولی گذری به حقیقت واقعه عاشورا و فلسفه عزاداری، هم می تواند ما را از عادات کلیشه ای و قالبی هرساله برهاند و هم آیین هرساله مان را از خرافات و سنتهای بی پایه رهایی بخشد
▪️به راستی قیام امام حسین(ع) برای چه انجام شد؟
▪️فلسفه زنده نگه داشتن قیام امام چیست؟

◾️شاید بعضی ها مان همه جزئیات کشته شدن یاران را از تیر سه شعبه گلوی علی اصغر تا نشستن شمر روی سینه امام از بر شده ایم اما هیچ وقت نشنیده ایم امام چرا خارج شد و چرا جنگید و چرا به شهادت رسید!

▪️و اصلاً چرا ما باید هر ساله یادآور قیام او باشیم و برایش عزا به پا کنیم؟

⬅️و مهم تر از همه اینکه آیا وظیفه امسالمان با سالهای دیگر متفاوت است؟

◾️آیا ادا کردن وظیفه در باب این واقعه جانگداز و زنده نگاه داشتن حقیقت عاشورا نیازمند اجتماع و سینه زنی و اشک و اِطعام است؟

◾️و مسأله دیگر اینکه آیا زمانی که در حال عزاداری و سینه زنی هستیم جناب ویروس برای ورود به دستگاه تنفسی ما اذن دخول می گیرد و وارد نمی شود؟

◾️و آیا چون باور داریم که امام حسین(ع) مظهر شفاست پس محفلی که به نام امام حسین(ع) برگزار می شود قادر نخواهد بود کسی را به بیماری مبتلا کند؟
و ….
?اینها سؤالاتی است که می تواند ذهن ما را درگیر کند و شاید امسال به بهانه عزاداری کرونایی قدری عمیق تر به آن بیندیشیم!

#درسهای_کرونایی

۹۹/۶/۱

 

محوریت آب

محوریت آب

گویند قرنها پس از شهادت امام حسین(ع) مزار او را خراب کردند و آب بر آن بستند تا اثری از آن باقی نماند

اما . . .

فراموش کرده بودند که خداوند آب را منشأ حیات و زندگی قرار داد

و آنان را که دست به تحریم آب زدند، آنچنان رسوا کرد که نام و یاد آب، یادآور ظلم و مظلومیت است

انگار همه چیز حول محور آب می چرخد:

و اصلاً خاصیت آب شفافیت و حق نمایی است

و خاصیت حقیقت آن است که هرچه بیشتر بپوشانی است، بیشتر نمایان می شود

آنان که از سؤال و شبهه می ترسند، دین را رویایی می دانند که با دست خود ساخته اند و هر بیدار شدنی به ویران شدنش می انجامد.

عاشورا نشان داد که اندیشه اگر حق باشد، با یک قطره اشک هم می ماند و اگر ناحق باشد، با ریختن خون هزاران سرباز هم محو خواهد شد.

اوج انسانیت

اوج انسانیت

دوست داشتم از تو بنویسم:

اما نه از دستهای بریده ات؛
که در انسانهای ناتوان بسیار است!

نه از لبهای تشنه ات؛
که روزه داران بسیاری در لحظه افطار تجربه اش کرده اند!

نه از قد و قامت رعنا و زیبایت؛
که باشگاه های پرورش اندام توان ساخت آن را دارند!

از خودت❗️

از پشت کردن به امان نامه ای که دولتمردان امروز هم توان چشم پوشی اش را ندارند❗️

از شجاعتی که برق شمشیرها و زوزه گرگها تکانش نمی دهد اما گریه چند کودک تشنه آنقدر بی تابش می کند که سر به بیابان می گذارد و تن به شمشیر می سپارد❗️

اصلاً تو هم مثل پدرت جمع اضدادی❗️

آری امروز دستهای بریده بسیار است! دستهای قلم شده از حمله دشمن هم کم نیست!

ایثارگران در راه دین و وطن فدا شده هم بسیارند!

اما :
کدام مردی است که دستهایش را فدای سیراب کردن چند کودک تشنه کند؟

کدام رزمنده ای است که باور کند آب دادن به سپاه دشمن هم دینداری است و سیراب کردن کودکان هم آرمانی برای ایثار و جانفشانی؟

کدام صاحب بصیرتی است که باور کند مرز دشمن نه مرز جغرافیایی است و نه فیزیکی ؟

دشمن می تواند در خانه امام حسن باشد و دوست در سپاه یزید

و آنچه مرز این دو را می شناساند شناخت انسانیت است.

و امروز می خواهم از اوج انسانیت تو بنویسم.

 فقط همین!

أَشْهَدُ لَكَ بِالتَّسْلِيمِ وَ التَّصْدِيقِ وَ الْوَفَاءِ
شهادت مي دهم براي حضرتت به تسليم و تصديق و وفا

 

قصه دین و سیاست

قصه دین و سیاست

قرنهاست که در طول تاریخ بشر دینی بوده و سیاستی!

هربار که پیامبری می آمد و سیاست حاکمان را زیر ذره بین می گذاشت، دعوای دین و سیاست آغاز می شد:

اگر خداپرستی محمد(ص) کاری با برده داری و اشرافیت قریش نداشت هیچ وقت آنان نگران دین جدید محمد(ص) نمی شدند.

اگر عدالت علی(ع) کاری با کاخ سبز معاویه نداشت، هیچ کس نگران بی نمازی علی(ع) و جنگ او با قرآنهای سر نیزه نبود!

و اگر زندگی حسین(ع) هیچ لطمه ای به حاکمیت یزید وارد نمی کرد، نه از دین خارج شده بود و نه عاشورایی رخ می داد!

 

آن روز که مدرس فریاد پیوند سیاست و دیانت را سر داد، و آن روز که به دست انقلاب خمینی(ره) پیوندی عمیق بین دین و سیاست رقم خورد، قرار بود سیاست ما، بر مبنای دین و اخلاق و عدالت علوی شکل بگیرد

اما پیوند دین و سیاست دو فرزند می تواند داشته باشد:

وقتی دین آنقدر قدرتمند باشد که بتواند حکومت و سیاست را به خدمت بگیرد، حکومتی عادلانه و مردمی متولد خواهد شد.

اما وقتی طلب قدرت و حکومت بسیار قدرتمندتر از باورهای دینی باشد، چاره ای نیست که دین در خدمت سیاست قرار بگیرد و دینی سیاسی به دنیا آورد.

و در این صورت سالها باید طول بکشد تا این دین آمیخته با باورهای مصلحتی و وارداتی، پاک شود و به حقیقت فطری و الهی خود باز گردد

و گاه این بازگشت هزینه ای چون تکه تکه شدن بزرگترین انسان روزگار را خواهد داشت

 

دادگاه یزید

دادگاه یزید

آن روزها که رسانه نبود 60 سال طول می کشید تا حسین(ع) به عنوان یک خارجی، متهم شود و به شهادت برسد

اما باز با تلاش منبرها و جیره خواران یزید، در نهایت گروهی باور کردند که حسین(ع) از دین امیرالمؤمنین یزید(!) خروج کرده و منحرف شده است.

بالاخره کینه دیرینه یزید به نتیجه رسید، با اندک بهانه ای دادگاه حسین(ع) را برپا کرد او را در صحرایی دور از چشم مردمان، محاکمه کرد و به شهادت رساند!

و اصولاً دادگاهی که حاکم ظالم بر اساس کینه خودش و قضاوت خودش و محاکمه خودش و بدون وکیل برگزار کند نمی تواند علنی و در جلو چشم مردمان باشد!

دادگاه حسین(ع) تمام شد و تنها یک وکیل مدافع داشت!

آن هم سخنان افشاگرانه زینبی که پشت پرده دادگاه غیر علنی را به تصویر کشید و حاکم و قاضی را در جلو چشم مردمان محاکمه کرد!

شاید اگر زینب(س) نبود، تاریخ نگاران تنها صحنه شمشیر کشیدن حسین(ع) و سر بریده اش را نمایش می دادند!

هرچند برای حسین(ع) کمی دیر بود

اما سخنان زینب برای همه تاریخ کافی بود تا گوهر حقیقت را از زیر خروارها گرد وغبار بیرون بکشد و چهره درخشان حسین(ع) را برای همه تاریخ به نمایش بگذارد.

برای امام حسین(ع)

▪️محرم که می آید دلها برای مجالس امام حسین(ع) پر می کشد.
▪️و اصلاً کار کردن در مجلس امام حسین(ع) حس دیگری دارد
▪️زنی که از کارهای روزمره خانه خسته می شود آنجا تا دیر وقت جارو می کشد، پذیرایی می کند و احساس خستگی نمی کند
▪️نوجوانی که گاه کارهای شخصی خودش را به زحمت انجام می دهد، آنجا مثل فرفره به این طرف و آن طرف می دود
▪️و در همه این حالات یک عبارت مشهور است که ذهن را نوازش می دهد: «برای امام حسین(ع)»
▪️اما اگر بدانیم این قله انسانیت و معلم بزرگ آزادگی درخواستی دارد که نه محدود به مجلس عزا و تولد است و نه منحصر در ماه محرم.
▪️درخواست او عمل به یک توصیه است که در تمام زمان ها و مکان ها می تواند رضایتش را فراهم کند.
امام(ع) فرموده است :

♦️إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکم؛فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ
♦️نیاز های مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، پس از این نعمت خسته نشوید


و همه اینها می تواند «برای امام حسین(ع)» انجام شود:
• ارباب رجوعی که مشکلش با کمی وقت گذاشتن من حل می شود
• عابر پیاده ای که آدرسش را با کمی توضیح دلسوزانه من پیدا می کند
• و هزاران دست نیاز کوچک و بزرگ که روزانه به سوی ما دراز می شود

 

امامت برای وحدت

امامت برای وحدت

تاریخ را که ورق می زنیم یک شکاف عمیق عجیب دلمان را می سوزاند : شکافی میان حکومت پیامبر(ص) و علی(ع)!

شکافی که پدر دست بسته امت تنها ناچار است نظاره گر درد و ظلم مردمش باشد

علی(ع) می توانست از میان امت گروهی از پیروانش را غربال کند و برایشان حکومت کند!

اما . . .

علی(ع) همه امت را باهم می خواست

علی(ع) خار را درچشم نگه داشت تا سر تیزش امتش را دو شقه نکند و استخوان را در گلو فشرد تا سگهای شیطان به بهانه ربودنش جنگ به راه نیندازند

و امروز ما مانده ایم و گروهی که غافل از همه این ماجرا سالهاست به نام پهلوی شکسته فاطمه و دفاع از ولایت علی(ع) امت او را پس از 1400 سال فرقه فرقه کرده اند!

گروهی که تصور می کنند به عشق علی و فاطمه فریاد می زنند اما هرگز این سخن فاطمه را نخوانده اند که فرمود:

فَجَعَلَ اللهُ…طاعَتَنا نِظاماً لِلمِلَّةِ وَ اِمامَتَنا أماناً لِلفِرقَة

خدا پیروی از ما را سبب برقراری نظم برای ملت و امامت ما را برای در امان ماندن از تفرقه قرار داده است.

گروهی که فراموش کرده اند امامت هم وسیله ای برای اتحاد امت بود

در این شرایط است که شیطان می تواند به نام امامت برایمان محصولات بروز و مدرن تولید کند: برای عده ای شیعه انگلیسی بسازد و برای گروهی داعش و وهابی!

و با این اوصاف فاصله میان امت به نام امامت هم هیچ توجیهی ندارد، چه رسد به اینکه ولایت در غیبت بخواهد میان شیعیان علی تفرقه بیندازد

دعوت آزادگان

دعوت آزادگان

سالهاست که قرآن فریاد می زند: تَعالَوْا إِلى‏ كَلِمَةٍ سَواءٍ بَيْنَنا وَ بَيْنَكُمْ أَلاَّ نَعْبُدَ إِلاَّ اللَّهَ وَ لا نُشْرِكَ بِهِ شَيْئاً وَ لا يَتَّخِذَ بَعْضُنا بَعْضاً أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ (آل عمران64)

اما …

بازهم عده ای تلاش می کنند به نام دین خود را ارباب بنامند و دیگران را خارجی!

وقتی دین قرار است گل سر سبد جهان آفرینش را به سر نیزه بفرستد همان بهتر که انسانهای آزاده جهان دامن خود را از آن پاک کنند و به جرم خروج از آن محاکمه شوند

و اینجاست که امام ترجیح می دهد به جای دعوت به دین مردم را به آزادگی دعوت کند و فریاد بزند: «اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید»

امام ترجیح داد به خاطر خروج از چنین دینی محاکمه شود ترجیح داد نامش آزاده باشد تا مؤمن به دینی باشد که مرامش ظلم است و امیرش یزید.

و اکنون سالهاست که نام حسین(ع) آزادگان را به خود می کشد و دیگر برایش فرقی نمی کند که کشیش مسیحی باشد یا کرد سنی و یا عرب شیعی

و سالهاست که مهدی منتظر همین آزادگان است تا ظلمی را که سالهاست به نام دین و آزادی و حقوق بشر بر سر مردمان سایه افکنده با شعار عدالت درهم بشکند

به امید آن روز

درسهای تکراری تاریخ

درسهای تکراری تاریخ

سالهاست که این گرگ «آشنا به گله» در گذرگاهها جولان می دهد، هربار دولتی عوض می کند و «رخت شبانی از نو می پوشد»  و چشم کودکان تازه وارد را خیره می کند تا شاید صداهای «هیهات منا الذله» را موقتاً(!) خاموش کنند و از کربلا درس مذاکره بگیرند

ولی بعضی ها دلشان می خواهد همه چیز را خودشان تجربه کنند!

تا شاید حافظه ای را که با «والله و تالله» فُرمَتش کردند، حداقل یک «برجام 20 دقیقه ای» داشته باشد که گوشهایی را که منتظر ترنم خدمتند، بفریبد

اما . . .

حتی اگر تاریخ هم از تکرار درسهایش خسته شود گرگ نمی تواند برای مدت طولانی در لباس میش باقی بماند؛ نمی تواند همیشه دستکش مخملی بپوشد. گاهی هم باید زوزه بکشد و فریادی بلند کند تا آنها که تنها چشمشان «گوهر تابناک تاج پادشاه» را می بیند یادشان بیاید که «کدخدا» هرچه دارد از «اشک دیده من و خون دل شماست»

و یادشان بماند که اگر این رهزن آموخته بود تا آنچه در طول تاریخ از ملتها ربوده، برگرداند، و اگر یاد گرفته بود تا از سر تجارت و معامله حقی به کسی برساند، هرگز آن کدخدایی نمی شد که عده ای طمع زرش را داشته باشند وگروهی خوف زورش را

 

 

شرط ورود به بهشت با زیارت عاشورا

شرط ورود به بهشت با زیارت عاشورا

روزی هنگامی که در حال خواندن زیارت عاشورا بودم، یکی از دوستان از من پرسید، آیا اینکه میگویند، با خواندن زیارت عاشورا و گریه کردن برای امام حسین (ع) به بهشت می روید، درست است؟ که در پاسخ وی گفتم اگر منظور تو این است که من یکبار از روی متن این کلمات را بخوانم و مقداری هم گریه کنم، پس به بهشت می روم، حداقل بنده چنین اعتقادی ندارم.

 

رفتن به بهشت با خواندن زیارت عاشورا و گریه کردن برای امام حسین (ع) یک شرط دارد و آن اینکه واقعا خود را در محضر خدا ببینیم و مخاطب ما خدا و امام حسین (ع) باشند و در محضر ایشان از عمق جان بگوییم اِنّى سِلْمٌ لِمَنْ سالَمَكُمْ وَ حَرْبٌ لِمَنْ حارَبَكُمْ و به آن معتقد و پایبند باشیم، این انسان را بهشتی می کند.

 

کاریکاتور عاشورا

کاریکاتور عاشورا

کافی است تا اندازه اجزاء یک تصویر زیبا را جابجا کنی تا به یک کاریکاتور مضحک و خنده دار تبدیل شود

عاشورا را که نگاه می کنی همه چیز حول محور حسین می چرخد.

حسین که نباشد علی اصغر یک طفل شش ماهه ناکام است و رقیه تنها یک دختر یتیم سه ساله و این دو هرگز نمی توانند الگو و اسوه بشریت باشند.

اما هردو مثل خال کوچکی هستند که به خوبی نقش خود را در زیبا کردن چهره عاشورا ایفا کردند

شیرین زبانی رقیه می توانست تنها موجب شادی پدر و مادرش باشد اما وقتی در کنار حماسه حسین قرار می گیرد اشک سربازان یزید را درمی آورد و می شود آیینه پستی و ناجوانمردی سپاهیان یزید

علی اصغر یک طفل 6 ماهه است که می توانست به هر دلیل دیگری از دنیا برود؛ اما وقتی به عنوان آخرین سرمایه حسین بر سر دست گرفته می شود بلندگوی اخلاص حسین می شود و تیر سه شعبه اش نمایانگر درندگی یزیدیان

حال اگر این خال را آنقدر بزرگ کنی که به اندازه چشم به نظر برسد چهره عاشورا چیزی شبیه یک کاریکاتور می شود و به راحتی ابزار دشمنان قرار می گیرد.

لعنت شدگان عاشورا

لعنت شدگان عاشورا

سالهاست که در زیارت عاشورا می خوانیم:

لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا

خدا لعنت کند مردمى را که شما را از مقام مخصوصتان کنار زدند و شما را از آن مرتبه هائى که خداوند به شما داده بود، دور کردند

و گاهی یادمان می رود که خودمان مصداق این جمله می شویم:

آنگاه که قله کمال ما آنقدر پایین می آید که تنها باید برای لب تشنه و سر بریده و طفل یتیمش گریه کنیم

وقتی عاشورا فقط داستان لب تشنه باشد فرقی نمی کند که لب تشنه امام حسین باشد یا یک عرب بیابانگرد

وقتی کربلا فقط ماجرای سر بریده باشد فرقی نمی کند که حجت خدا باشد یا جانباختگان عراق و سوریه

وقتی همه اشکها و ناله ها فقط به خاطر یتیم شدن دختر سه ساله باشد، فرقی نمی کند که فرزند امام حسین باشد یا کودکی بی نام و نشان در اروپا یا آمریکا!

وقتی حسین(ع) امام نباشد، نه بیعت نکردنش با یزید مسأله ساز می شود و نه لب تشنه و سر بریده اش حماسه ساز

و اینجاست که بدون شناخت امام، اشکها به قیمت گریه کردن بر یک کودک یتیم تشنه و گرسنه آفریقایی است؛ نه بیشتر

 

برای امام حسین

برای امام حسین

سالهاست که در ایام محرم این عبارت را زیاد می شنویم:

وقتی قامت رفتگران برای جمع کردن زباله های نذری خم می شود

وقتی با راه بندان خیابان ها به خاطردسته های عزاداری مواجه می شویم

وقتی صدای بلندگوهای مداحان گوشها را آزار می دهد

همه اینها با یک عبارت مشهور توجیه می شود:

«برای امام حسین»

و نمی دانم در این میان جستجوگری هست که بداند این قله انسانیت و معلم بزرگ آزادگی از پیروان و شاگردانش چه می خواهد؟

سیر کردن عزاداران بی نیاز ؟ یا کمک به نیازمندانی که بارها و بارها از ما تقاضای کمک داشته اند؟

ارباب رجوعی که مشکلش با کمی وقت گذاشتن من حل می شود

عابر پیاده ای که آدرسش را با کمی توضیح دلسوزانه من پیدا می کند

و هزاران دست نیاز کوچک و بزرگ که روزانه به سوی ما دراز می شود

و ای کاش یکبار هم «برای امام حسین» به این سخن ارزشمند و گرانقیمتش عمل کنیم که فرمود:

?إنَّ حَوائِجَ النّاسِ إلَیکم مِن نِعَمِ اللهِ عَلَیکم؛فَلا تَمَلُّوا النِّعَمَ?

نیاز های مردم به شما از نعمتهای خدا بر شما است، پس از این نعمت خسته نشوید

غیبت - عاشورا

غیبت - عاشورا

اگر بنا نبود غیبت و انتظاری باشد عاشورا هم لازم نبود


عاشورا تقدیم همه مراتب امامت بود تا مهر انسان در جریان تاریخ تضمین و تأمین شود.


هزینه های بیعت آدمیان برای همیشه تاریخ همان بود که در کربلا پرداخت شد